💠غذای امیرالمومنین (که پدر و مادرم فدای خاک نعلینشان باد) چه بود؟
🔹 سوید بن غفلة نیز میگوید: در اواخر عمر مبارک امیرالمومنین علی (علیه السلام) و زمان حکومت و قدرت ایشان در کوفه بر وی وارد شدم در حالی که جلوی آن حضرت ظرف شیری بود که بوی ترشیدگی آن به مشام میرسید و در دست وی نان خشکیدهای دیدم که پوستههای درشت جو بر سطح آن آشکار بود. حضرت آن نان را میشکست و گاهی از زانوی خود برای شکستن آن کمک میگرفت. فضه را دیدم که ناظر بر کارهای حضرت بود. گفتم: ای فضه از خدا در مورد این شیخ ترس ندارید؟ کاش آرد او را غربال میکردید. فضه در پاسخ گفت: میترسم که او ثواب ببرد و ما گناهکار شویم. از ما تعهد گرفته است که تا با او هستیم آرد او را غربال نکنیم. امیرالمومنین علی علیه السلام به او فرمود: چه میگوید؟ فضه پاسخ داد: از خودش بپرسید. من آنچه را که به فضه گفته بودم خدمتش عرض کردم که کاش آرد را غربال میکردند. امیرالمومنین گریست و فرمود:
فبكى ثمّ قال بأبي و أمّي من لم يشبع ثلاثا متوالية من خبز برّ حتّى فارق الدّنيا و لم ينخل دقيقة، قال: يعني رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم :::: پدر و مادرم فدای آن کسی که سه روز پیاپی از نان گندم سیر نخورد تا از دنیا جدا شد و هرگز آرد خود را غربال نکرد ( مقصود امیرالمومنین رسول الله صلی الله علیه و آله بود)
📚الغارات، ج۱، ص۸۷
🔹 عمروبن حریث روایت کرد در کمین امیرالمومنین بود که غذاى آن حضرت را ببیند ، دید فضه انبانى سر به مهر آورد و یک گرده نان جو خشک درشت از میان انبان بیرون آورد ، عمروگفت: اى فضه! چرا نخاله این آرد را نگرفتى و آن را پاک نکردى؟! گفت: چگونه چنین کنم و حال آن که امیرالمومنین مرا از آن نهى کرده و من نان نیکو در میان انبان او مى گذاردم، امیرالمومنین در انبان را مهر کرد که دیگر نتوانیم طعام نیکو در آن گذاریم! پس امیرالمومنین آن نان را ریزه کرد در کاسه و قدرى آب بر آن ریخت و اندکى نمک بر آن پاشید و آستین بالا زد و از آن میل فرمود و چون فارغ شد، دست بر محاسن شریف خود گرفت و فرمود: اى عمرو! 👈ناامید و زیان کننده استاین ریش من اگر از جهت طعام او را در آتش جهنم بسوزانم و این مرا کافى خواهد بود و به آن قناعت توانم نمود
📚 مناقب آل أبي طالب - ط المكتبة الحيدرية ، ابن شهرآشوب ج ۱ ، ص ۳۶۸
📜تاسیس صندوق یا مکانی خاص، برای انتقادات و پیشنهادات، [برای اولین بار] توسط امیرالمومنین علی - علیه السلام - در دوره حکومت داری
🪧 قلقشندی گوید: نخستين كسى كه مكانى را بنياد كرد كه در آن، شِكوه داد خواهان افكنده مى شد، اميرمؤمنان على بن ابى طالب (عليه السلام) بود.
🪧 ابن ابی الحدید گوید: براى اميرمؤمنان، خانه اى بود. آن را بيت القصص (صندوق گزارش ها و شكايات) ناميد و مردم، نامه هاى خود را در آن مى افكندند.
🪧 ابن عبد الربه نقل میکند: امام على (عليه السلام) میفرمود: هركس از شما از من خواسته اى دارد، آن را در كاغذى بنگارد تا چهره هاتان را از خواستن، مصون دارم.
🗯وقتی توماس کارلایل فیلسوف ، ریاضیدان و تاریخ نگار اسکاتلندی هم شیفتهٔ حکومت عدل علوی است.
🔸«... جوانمردی چون علی را چگونه میشود دوست نداشت؟ او فردی با ذهنی متعالی بود، همانطوری که نشان داده و وجودش مملو از محبت و عاطفه بوده است و سلحشوری بسیار شجاع به مانند شیر، در عین حال دارای رحم و ترحم ، حق و حقیقت و مهرورزی. شهادت او بخاطر شدت عدالت او و ایثارش برای دیگران بوده است...»
📗 On Heroes ، hero wordship، and the Heroic in History _ page 63
🗯 معاویه از شنیدن فضائل امیرالمومنین علیه السلام اشک هایش جاری شد!
🔻 ضِرار بن ضَمره لَیثی بر معاویه وارد شد. به او گفت: علی علیه السلام را برای من توصیف کن. گفت: آیا مرا از این معذور میداری؟ گفت: نه معذور نمی دارم. گفت: به خدا که بلند همت و نیرومند بود. قاطع سخن میگفت و عادلانه قضاوت میکرد. سرشار از علم بود. و همه وجودش حکمت بود. از دنیا و زیبایی آن بیزار بود. با شب و خلوت آن الفت داشت. به خدا بسیار اشک میریخت و میاندیشید دستش را بر میگرداند و خود را مورد خطاب قرار میداد، و با پروردگارش مناجات میکرد. لباس زمخت و غذای سخت را دوست میداشت. به خدا قسم در میان ما مانند یکی از ما بود، وقتی نزد او میرفتیم ما را نزدیک میکرد و وقتی از او میخواستیم پاسخ میداد، با وجود نزدیکی او به ما و قرابت ما به او به خاطر ابهتش با او سخن نمی گفتیم. و به خاطر بزرگیش چشم خود را بالا نمی گرفتیم، و اگر لبخند میزند دندانهای چون مروارید نمایان میشد. اهل دین را بزرگ میداشت و مساکین را دوست میداشت. نیرومند را در راه باطلش گستاخ تر، و فقیر را از عدالتش ناامید نمی کرد. 🔸 خدا را گواه میگیرم که او را در برخی از مواضعش دیدم در حالی که شب پرده هایش را افکنده و ستاره هایش هجوم آورده بود، در محرابش ایستاده از ریش خود گرفته و هم چون مار گزیده به خود میپیچد، و مانند فرد اندوهگین میگرید، گویی صدای او را هم اکنون میشنوم که میگفت: ای دنیای پست! آیا بر من ظاهر شده ای یا به سوی من اشتیاق یافته ای؟ بعید است بعید است. غیر مرا بفریب مرا به تو نیازی نیست. تو را سه طلاقه کردم و برای من در آن راه بازگشتی نیست. عمر تو کوتاه، خطر تو نزدیک و آرزویت حقیر است. آه آه از کم بودن توشه، طولانی بودن سفر، تنهایی در راه و عظمت مقصد.
▪️سپس اشکهای معاویه بر روی ریش او جاری شد و آن را با آستینش پاککرد. مردم با حالت گرفتگی صدا به گریه افتادند. سپس گفت: به خدا قسم ابو الحسن این چنین بود. صبر تو بر او چگونه است ای ضرار؟ گفت: مانند صبر کسی که تنها فرزندش را بر روی سینه اش سر ببرند و او نه اشکش جاری میشود و نه حسرتش آرام و ساکن میگیرد. سپس برخاست و با حالت گریه خارج شد. معاویه گفت: ولی اگر شما مرا از دست بدهید در میان شما کسی نیست که من را این گونه ثناء گوید
یکی از حاضران گفت: دوست به اندازه دوستش.
📚بحارالانوار- جلد ۴۱، صفحه ۱۲۱
لعن الله معاویه بن ابی سفیان و لعن الله یزید بن معاویه و لعن الله بنی امیه قاطبه
🔵فقر مردم امتحان الهی است یا حاصل بیکفایتی مسئولین؟؟
امیرالمومنین علیه السلام در نامه خود خطاب به استاندار خویش در مصر ؛ جناب مالک اشتر فرمودند:
« ...بی تردید خرابی هر سرزمینی از تنگدستی مردمان آن است و تنگدستی مردم هم از رو کردن زمامداران به مال اندوزی و بدگمانی حاکمان به ماندن خویشو کم بهرهگیری حاکمان در عبرت گیری از گردش روزگار است.»
💎سپس خدا را خدا را (در نظر داشته باش) دربارۀ طبقۀ پايين اجتماع؛ همانها که راه چارهاى (حتى براى معيشت ساده) ندارند. آنها مستمندان و نيازمندان و تهىدستان و از کار افتادگان هستند. همانا در میان آنان گروهی هستند که نیاز خود را ابراز میکنند و گروهی خویشتندار که روی درخواست و اظهار حاجت ندارند. حقّ آنان را كه خداوند اداى آن را از تو خواسته است، ادا كن!
طلحه و زبیر نزد امیرالمومنین علیه السلام آمدند و گفتند : #عمر_اینگونه_به_ما_سهمنمیداد!!! حضرت فرمودند : پیامبر چگونه به شما سهم میداد؟ آنان خاموش ماندند،
آنگاه فرمودند : آیا پیامبر غنایم را یکسان میان همگان تقسیم نمیکرد؟ گفتند : بله آیا به نظر شما پیروی از #سنت_پیامبر درست تر است یا پیروی از #روش_عمر؟
گفتند : سنت پیامبر ای امیرمومنان! ولی ما دارای سابقه هستیم در اسلام و سختی ها تحمل کردهایم و خویشاوندی نزدیک داریم . فرمودند : آیا سابقه شما بیشتر است یا سابقه من ؟ گفتند : سابقه شما فرمودند :خویشاوندی شما یا خویشاوندی من ؟ گفتند : خویشاوندی شما فرمودند : آیا شما بیشتر رنج دیدهاید یا من؟ گفتند : شما سپس فرمودند : به خدا سوگند من و این کارگر سهمی برابر داریم و با دست اشاره فرمود به عملهای که در بیت المال کار میکرد.