میر محمد شهیدی
نویسنده
کتابهایِ چاپ شده:
رمانِ اول:
" رازِ گلِ یخ "
کتاب شعر:
" دستهایت؛ میهمانِ کدام گندمزارند؟ "
رمانِ دوم:
" زندگی، امید و دیگر هیچ ... "
تماس با ادمین:
@mirmohammad_shahidi
میر محمد شهیدی
در جنگل تیره راشِ برفپوش شبهنگام قدم میزنم پُر از اندوه، اندوهم دستانت را به من بده کجاست دستان تو، کجاست؟
برف، به رنگ مهتاب با چکمههای نمدین سنگینم ترانهای که در درونم میوزد مرا به کجا میخواند؟ سرزمینم، ستارهها، جوانیَم کدام دورتر است؟ در لا به لای درختان راش برفپوش یک پنجره، زردفام و گرم پیداست
در شهر هفت تپهام غنچه گل سرخم را رها کردهام. نه هراسیدن از مرگ شرمآور است و نه اندیشیدن به آن این شگفتآورترین نیروی ماست، دانستن اینکه ما خواهیم مرد حتما میمیریم در زندگیای که قهرمانانه ست
زادگاهم دورتر است؟ یا ستارهها، یا جوانیَم آیا آبادی ای هست که فراتر از مرگ باشد؟ شبهنگام در جنگل تیره قدم میزنم در تاریکی که مرا در برگرفته و من آن را همچو روز میبینم.