🔴 اقدام نافرجام مصدق برای خودکشی در ۲۸ مرداد
🔶 روزنامه اطلاعات در اولین سالگرد
#کودتای۲۸مرداد پس از انقلاب اسلامی از قول «سروان داورپناه» فرمانده گارد محافظ منزل دکتر
#مصدق مینویسد:
🔸 بعد از اینکه گارد ۶۰نفری منزل مصدق تا آخرین نفس با مهاجمان مقابله کردند، وقتی من و سروان فشارکی (دکتر مهران) دیدیم که مقاومت بی فایده است؛ خدمت آقای دکتر مصدق رسیدیم و پیشنهاد کردیم خانه را ترک کنند. دکتر مصدق گفتند دیگر دست از مقاومت برداريد و با ملحفه
#پرچم_سفید درست کنید، تا مهاجمان دست از کشتار بردارند.
🔸 این کار را کردیم ولی فایدهای نداشت چون شلیک گلوله از باغ اصل چهار به خانه «۱۰۹» لحظهای قطع نمی شد و درست در لحظهای که بحث بر سر این بود که آنجا بمانیم و
#تسلیم شویم و یا تغییر محل بدهیم، یک گلوله توپ دیوار اتاق را شکافت و از دیوار مقابل خارج شد. خوشبختانه گلوله ماسوره نداشت و منفجر نشد والا همان گلوله برای قتل عام ۲۳ نفری که در آن لحظه در اتاق حضور داشتند کافی بود.
🔸 پس از اینکه کلیه راههای تسلیم و مقاومت و تغییر محل بررسی شد و به نتیجهای نرسید؛ مرحوم نریمان [از نمایندگان حامی مصدق و از مؤسسین جبهه ملی] پیشنهاد
#خودکشی دسته جمعی را کرد که همه قبول کردند. ولی وقتی بسراغ اسلحه رفتیم دیدیم هیج فشنگی نداریم و جز دو هفت تير کوچک دکتر مصدق و نریمان که ۱۲ عدد قشنگ داشت، اسلحه گرمی نداشتیم.
🔸 با این ترتیب پیشنهاد خودکشی دسته جمعی نریمان انجام نشد و نقشه تغییر محل اجرا خارج شد .
📝 سه تکمله تاریخی بر روایت فوق:
🔸 سروان ایرج داورپناه نوه برادر مصدق (میرزاحسین وزیردفتر) بود. وی
#محافظ شخصی دکتر مصدق بود که مورد اطمینان ویژه وی قرار داشت و به همراه سرهنگ ممتاز مأموریت حفاظت از منزل مصدق را برعهده داشت.
🔸 پدربزرگ مصدق که او نیز « میرزاحسین وزیردفتر» نام داشت، را مردی فاضل یاد کردهاند که در حالیکه وزیر و پیشکار علینقی میرزارکنالدوله حاکم قزوین بود، در اثر اهانت جوان هرزهای که از نزدیکان حاکم بود با تفنگ
#خودکشی کرد.
🔸 ۲۶ سال بعد در همان ایام، در پاوه بار دیگر مصافی نفسگیر رخ داد. روایت مصطفی چمران از آن روز چنین است: «سوزناک ترین لحظات عمرم هنگامی بود که همه روزنههای امید بسته شده بود و عدهای از پاسداران تقاضای بازگشت داشتند و کردهای مؤمن به انقلاب با نگاهی دردناک و تأثرآور به من مینگریستند که چگونه میخواهی ما را در دریای مرگ و نابودی رها کنی و بروی! آنگاه با صدای قاطع به آنها می گفتم: نه ای دوستان من تصمیم گرفتهام که همراه شما شهید شوم. من بازنمی گردم، من شما را تنها نمی گذارم، فقط مطمئن باشید که
#شهادت در راه خدا افتخارآمیز و لذتبخش است.»
@mm_eslamy