🔶 آیا آیت الله
طالقانی را مسعود رجوی مسموم کرد؟
🔴 پاییز سال 87 بود که برای یک مجموعه مصاحبه به مشهد رفته بودیم و در میان آنها، به پیشنهاد یکی از دوستان به فکر مصاحبه با محمد مدیر شانه چی، مسئول دفتر آیت الله
#طالقانی جدای از مصاحبه های اصلی افتادیم. به زحمت تلفن او را پیدا کردیم و به دیدنش رفتیم. شرایط سختی را می گذراند و از در استخوان و مفاصل به سختی رنج می کشید. زمانی زیادی با او مصاحبه کردیم ولی به دلیل شرایط سنی اش گاه یک مطلب را چندین بار برایمان نقل کرد. دیدار جالبی بود و حاشیه های زیادی داشت. مرگ او در 28 آذرماه همان سال تکرار دیدار که او بر آن اصرار داشت را غیر ممکن ساخت. اما همان دقایق سبب شد که او، در حد توانش در سن 86 سالگی، روایت های دست اولی از بسیاری از مطالب گفت. از شیوه بیانش به خوبی مشهود بود که اطلاعاتش از سال 58 که از ایران فرار کرده به شدت محدود گشته است، و به گمانم از سوی منافقین در یک بایکوت خبری قرار داشته است.
🔵 محمد مدیر شانه چی متولد 1301 در مشهد. جد او از موبدان زرتشتی در کرمان بوده است و خوابی می بیند و به مشهد آمده و مسلمان می شود. پدرش از مبارزین انقلاب مشروطه بوده است و خود نیز با حضور در کانون نشر حقایق اسلامی به مسئولیت محمد تقی
#شریعتی وارد عرصه مبارزات سیاسی و مذهبی گردیده بود. بنا به خاطراتش در 30 تیر 1331 به تهران می آید و به شدت به هواداری از مصدق و مخالفت با آیت الله
#کاشانی مبادرت می ورزد و به مرور جذب جبهه ملی می شود. او در مقطع اوج گرفتن فعالیت گروه های مسلحانه در سالهای دهه پنجاه فعالیت های گسترده ای داشت و به حمایت مالی از آنها و دیگر مبارزین می پرداخت و با بسیاری از چهره های انقلابی همچون آیت الله
طالقانی و مقام معظم رهبری هم روابط دوستانه ای داشت. با پیروزی انقلاب او به عنوان مسئول دفتر آیت الله
طالقانی مشغول فعالیت می شود و با فوت ایشان به دلیل روابط گسترده ای که با برخی داشت، در شرایطی که هنوز منافقین در خاک کشور به فعالیت می پرداختند، به فرانسه فرار می کند. چهار فرزند او در دوران قبل و بعد از انقلاب در همراهی با چریک های فدایی خلق و مجاهدین خلق کشته شده اند. به نظر می رسد خود او چندان مدخلیتی در برنامه های این سازمان ها نداشته است و نام وی در لیست کسانی قرار گرفت که به دلیل آلوده نبودن دسشتان به خون، امکان بازگشت به ایران دارند. در سال 1376 بعد از آنکه خاتمی به دلیل مقاومت برخی نهادها موفق نمی شود او را به ایران بیاورد، آقای دعایی از سوی مقام معظم رهبری هماهنگی حضور او در ایران را انجام می دهد و شانه چی دیداری نیز با ایشان انجام می دهد. او از شب آخر آیت الله
طالقانی گفت که با همه سعه صدری که بر حفظ تمام نیروها داشتند اما از انحصار طلبی ها و قدرت طلبی های گروهی که شانه چی هنوز آنها را مجاهدین می خواند به تنگ آمده بود.
⚫️ مدیر شانه چی برای ما گفت: «بنده مشهدی بودم و خانمم تهرانی ، به همین دلیل از مشهد به تهران آمدم و از همان ابتدا چون همه را اسما و رسما میشناختم و اطلاع داشتم به دفتر ایشان رفتم . آقای
طالقانی خیلی خوشحال شدند و گفتند که بیشتر به اینجا بیا و مراقب باش در اینجا حرفهای مضر انقلاب و اسلام گفته نشود و بهعنوان منصوب آقای
طالقانی برای محافظت [درباره نگرانی های ایشان] مشغول بهکار شدم. کارهای دفتر دو نوع بود. یک کار مالی بود که من گفتهبودم به هیچوجه در امور مالی دخالت نمیکنم ... من رئیس دفتر بودم. ملاقاتها را تنظیم میکردم. اتفاقا همان شب [فوت آیت الله
طالقانی] من به آقای
طالقانی گفتم که سفیر
#شوروی آمدهاست و من جواب درستی به او ندادهام ایشان گفتند بگو بیاید ببینیم حرف حسابش چیست... زمانیکه داخل میشدم
#مسعود_رجبی با دوستانش بیرون میآمدند آقای
طالقانی هم با آنها رفتار خوبی نداشت با بغض و حالت ناآشنایی رفتار کردند و به صراحت گفتند که شما کاری کردید که من هم دیگر نمیتوانم کاری برایتان انجام دهم و فردای آن روز آقای
طالقانی فوت کردند... به یاد دارم که آقای
طالقانی نباید سیگار میکشیدند ولی آن شب دوتا سیگار کشیدند و سیگار سوم را که میخواستند روشن بکنند من رفتم به عنوان اینکه چیزی را به گوششان برسانم سیگار را خاموش کردم...»
⚪️ آیا ممکن نیست مسعود رجوی یا یکی از همراهانش مثلا وقتی در تنهایی آیت الله چای ریخته و آورده بود، ایشان را مسموم کرده باشد تا تهدید جدید برای گروهک خود را به فرصتی همچون شعارهایی که در سوگ او سر دادند تبدیل و با تعابیری همچون «پدر
طالقانی» او را مصادره کنند؟ بر صحت این فرضیه اصراری ندارم؛ اما به نظر می رسد با رصد لحظه های آخر اولین امام جمعه تهران، از همه فرضیه های مشابه به واقعیت نزدیک تر است.
🔘 بخش های بیشتری از این مصاحبه در نشریه یادآور منتشر شد.
@mm_eslamy