👀در روزگاران نه چندان دور،یتیمی از فرط گرسنگی میان کوچه ای نشسته همی بود و قوور قرر #لخرویش همی...
👈در میان قوور قرر شکم پسرک یتیم، مردی #لم_قوین با بخلی نان🍞 از آنجا میگذشت... 😪دلش به تنگ آمد و گفت:مال #باوئه رمیا #چات؟ 🤕یتیم همی گفت:چند روزی است ذات خدا نخوردم. 😪لم قویین هم نشست و سیردل برای یتیم #لم_ورسنی گریه کرد. 🤕یتیم گفت: هالو درترکولم،چرا تو گریه میکنی؟ #گوپی نان بده تا سیر شوم. 😪لم قویین گفت:نه درتر هالوو.میتوانم از برایت رو روو بکنم.اما نوم نان نار. #موئمه خوینیت...😱
👈حال حکایت آقایان ابوالمشاغل این شهرماست...
🎥طرف مای گزارش در مورد تولید، اشتغال و بیکاری پخشه مهه ایله #وژ شش کار دیری. 🚫باوه ابوالمشاغل تو وژت یکی اژ موانع اشتغالی. 🤔ار راسه می وژت یه کار بگر،بقیاوو بیه دس #قیلی جوون بیکارا.