Minerva

Канал
Искусство и дизайн
Юмор и развлечения
Другое
Музыка
Персидский
Логотип телеграм канала Minerva
@minerva_owlПродвигать
132
подписчика
68
фото
5
видео
93
ссылки
جغد مینروا را بگوئید بال بگستراند که دیری است که شامگاهان بر این خاک سوخته سایه گسترانیده است
К первому сообщению
#آلبوم_عکس جراحت‌های انقلاب فرهنگی

در این آلبوم، بخش کوچکی از تصاویری که از درگیری‌های #انقلاب_فرهنگی سال ۵۹ برجای مانده است را خواهید دید. مکان این درگیری‌ها در منبع اصلی، اندیشهٔ آزاد شماره ۶، مشخص نشده است اما به احتمال فراوان دانشگاه تهران باشد. همین تصاویر نشان می‌دهد که حجم و شدت درگیری‌ها در تاریخ جنبش‌های دانشجویی بی‌سابقه بوده است.
متأسفانه عکاس این عکس‌ها هم مشخص نیست.
@Minerva_owl
چهار پرسش در چهل‌سالگیِ انقلاب فرهنگی - پرسش اول: میزان تلفات

انقلاب فرهنگی ایران وارد چهل سالگی‌اش می‌شود. تحقیقات بسیار اندکی دربارهٔ #انقلاب_فرهنگی انجام شده است و هنوز سوالات بی‌شماری دربارهٔ ابعاد مختلف این واقعه وجود دارد که پاسخ داده نشده‌اند (پرسش‌هایی وجود دارند که حتی هنوز مطرح هم نشده‌اند). در اینجا در یک نوشتارِ دنباله‌دار چهار پرسش اصلی دربارهٔ انقلاب فرهنگی ایران را مطرح می کنم و می کوشم به طور خلاصه پاسخ‌هایی که تا کنون به این پرسش‌ها داده شده است را بیاورم.

پرسش نخست، #میزان_تلفات: درگیری‌های مربوط به انقلاب فرهنگی چند نفر کشته و مجروح داشت؟
می‌دانیم که درگیری‌های خونبار دانشگاه‌های ایران از سخنرانی هاشمی رفسنجانی در ۲۶ فروردین ۵۹ در دانشگاه تبریز شروع شد و کم کم به همهٔ دانشگاه های کشور سرایت کرد. این درگیری‌ها از اواخر فروردین ۱۳۵۹ تا اوایل اردیبهشت همان سال در روزهای مختلف صورت گرفت. تا کنونی سندی پیدا نشده است که میزان تلفات انقلاب فرهنگی را به صورت یک‌جا در سطح کشور اعلام کند. اما روزنامه‌های رسمی چاپ همان روزها اعداد مختلفی را ذکر کرده‌اند:
چهارصد نفر زخمی و دو کشته در شیراز، سه کشته و ۱۶۰ زخمی در دانشگاه تهران و یک کشته و ۳۵۰ زخمی در مشهد از جملهٔ این اعداد است. اما دانشگاه اهواز و دانشگاه گیلان صحنهٔ خشن‌ترین درگیری‌ها بودند که در هر کدام از آن‌ها حداقل ده نفر درون دانشگاه ها کشته شدند.

گزارش‌های مربوط به درگیری‌های دانشگاه اهواز به شدت تکان‌دهنده است و نشان از خشونت بیش از حد نیروهای انقلابی، پاسداران و دانشجویان وابسته به انجمن اسلامی دارد. در گزارشی که هفته‌نامهٔ‌ کانون نویسندگان چاپ کرده بود، در روز دوم اردیبهشت سال ۱۳۵۹، در یک درگیری خونین در اطراف دانشکدهٔ علوم دانشگاه اهواز، حدود شش نفر کشته و تعداد زیادی زخمی شدند. سپس مهاجمین به بیمارستانی که مجروحین را به آنجا برده بودند هجوم برده و دانشجویان را به همراه چند پزشک بازداشت می‌کنند. فردای آن روز در سالن شهرداری اهواز که بازداشتی‌ها نگهداری می شدند، تیراندازی صورت می‌گیرد و چهار نفر کشته و هفده نفر مجروح می‌شوند که حال سه تن از آنان وخیم اعلام شده است.

تعداد تصفیه‌ها: اعداد فوق جدای از اساتید و دانشجویان اخراجی از دانشگاه‌ها است که احتمالا خسارت‌های سنگینی مادی و روحی زیادی را بر زندگی شخصی و خانوادگی آن افراد وارد کرده است. طبق آماری که در سال ۱۳۶۴ در خبرنامهٔ دانشگاه شریف چاپ شده است، پس از انقلاب فرهنگی، حداقل یک سوم اعضای هیئت علمی از کار بیکار شدند. طبق یک آمار دیگر از وزارت آموزش عالی، پس از بازگشاییِ نسبیِ دانشگاه ها در سال ۱۳۶۳، حدود ۵۸۳۵ نفر از اساتید دانشگاه‌ها و مدرسان مراکز آموزش عالی اخراج شده بودند که به مراتب نسبت بالاتری از یک سوم است (بخشی از این افراد بعد از مدتی به سر کار بازگشتند اما حداقل سه سال قربانی انقلاب فرهنگی بوده‌اند). در این میان، خوش‌بینانه‌ترین تخمین متعلق است به دکتر عبدالکریم سروش که طبق یک آمار گفته بود فقط حدود هفتصد نفر قربانی تصفیه‌های انقلاب فرهنگی بوده‌اند.
اهل هوا.pdf
2.8 MB
مولف: غلامحسین ساعدی سال نشر : 1345 کتاب یک مونوگرافی است از یادداشت های نویسنده که در واقع مقدمه تحقیقاتی است در رابطه با آداب و رسوم و فرهنگ مردم ساحل نشین جنوب بویژه منطقه میناب و روستاهای بین بندر لنگه و بوشهر و شرح احوال بزرگان اهل هوا؛موجودات افسانه ای دریاهای جنوبو مانند آن. https://t.center/UT_Central_Library
کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران اخیراً مجموعهٔ کوچکی از تک‌نگاری‌های تاریخی و انسان‌شناختی نویسندگان برجستهٔ دورهٔ پهلوی را در کانال تلگرامی‌اش منتشر کرده است.

یکی از این تک‌نگاری‌ها، کتاب «اهل هوا» تألیف غلامحسین ساعدی، چاپ ۱۳۴۵ است. این کتاب حاصل مشاهدات و تأملات ساعدی دربارهٔ ساکنان کرانهٔ شمالی خلیج فارس و نوار ساحلی استان بوشهر است. نویسنده شرح مختصری از مسیرها و مقصدهای سفرهای دریاییِ ملوانان آن مناطق و قایق‌ها و کشتی‌هایشان ارائه می‌دهد. البته تمرکز ساعدی بیشتر روی توصیف مناسک و باورهای ساکنان این مناطق است؛ این که اهل هوا و زار چیست و چه انواعی دارد، از کجا می‌آید و چگونه باید از شرش رها شد.

آنچه برای من جالب بود، ترکیب نژادی و موقعیت سیاهان ساکن مناطق جنوب بود. مناسبات فرهنگی ساحل‌نشینان، که خود از بازماندگان قربانیان تجارت برده بوده‌اند، بیشتر متأثر از فرهنگ سواحیلی و آفریقایی است تا هندی. علت این امر هم مشخصاً روابط تجاری بسیار گسترده‌تر با ملت‌های آفریقایی نظیر سومالی و زنگبار است. سوال اینجاست که آیا هیچ توضیح، توجیه یا اقتباسی دربارهٔ زارها در فرهنگ اسلامی مثلا (با کمک جن) صورت گرفته است یا خیر؟
ملت به مثابه طبیعت

نوروز جوان کرد به دل پیر و جوان را
ایامِ جوانی است زمین را و زمان را
(ابوالفرج رونی)

یکی از کارکردهای جشن نوروز این بوده است که داشته‌های تمدنی ایران را به مردم یادآوری می‌کرده است. در این مسیر، گاهی ملت به طبیعت تشبیه می‌شود که اگر گاهی خزان دارد، گاهی هم باید بهار داشته باشد.

مثلا در این قطعه که از نشریهٔ کاوه به سردبیری حسن تقی‌زاده بریده‌ام، می‌بینیم که نویسنده چطور فراز و نشیب‌های اجتماعی و سیاسی جامعهٔ ایران را به تغییر فصول و «انقلاب منظم طبیعت» تشبیه کرده است (منبع: نشریه کاوه شماره ۵ و ۶، آوریل ۱۹۱۶، برلین).

امیدوارم سال ۹۹ بهار ملت ایران باشد.
نمونه‌هایی از نوشته‌های خسروشاهی در اواخر دههٔ ۳۰ و اوایل دههٔ ۴۰ شمسی

مجموعه مقالات «دربارهٔ اسلام و علم» در مجلهٔ «مجموعهٔ حکمت» که توسط برادران برقعی در قم حمایت می‌شد چاپ شده است. خسروشاهی از سال ۳۷ تا ۴۰ برای مدتی سردبیری این نشریه را به عهده داشت.

مقالات «مشکل سیاهان» و «اطلاعاتی دربارۀ مسلمانان ویتنام جنوبی» به ترتیب در دی‌ماه ۱۳۴۲ و خرداد ۱۳۴۴ در مجلهٔ معروف مکتب اسلام، که توسط آیت‌الله شریعتمداری حمایت می‌شد، چاپ شد.
@Minerva_owl
دو نکته دربارهٔ سید هادی خسروشاهی

خبر فوت سید هادی خسروشاهی بر اثر ویروس کرونا در فضای پرهیاهوی این روزها به سرعت، مثل دود در هوا ناپدید شد. خسروشاهی دست کم از دو جهت تأثیر مهمی در جریان‌های مدرنیست و روشنفکری ایرانی داشت.

۱. اسلام و علم: نخست این‌که او یکی از پیشروان نهضتی از روشنفکران بود که تلاش داشتند میان اسلام و علم آشتی برقرار کنند. او با پیش کشیدن دوبارهٔ آثار فراموش‌شدهٔ سید جمال الدین اسدآبادی، طرح منحصر به فرد او دربارهٔ نسبت بین علم و اسلام را دوباره مطرح کرد. خسروشاهی تفسیر او از این مسئله را مشخصاً با ترجمهٔ نامه‌های سیدجمال الدین اسدآبادی به ارنست رنان، مستشرق فرانسوی، و چاپ آن در مجموعهٔ حکمت مطرح کرد. این نامه‌ها که با عنوان «دربارهٔ اسلام و علم» از روی نسخه‌های عربی نامه‌ها در چند شمارهٔ پیاپی چاپ شد، بازتاب‌دهندهٔ اسلامِ روزآمدشدهٔ سیدجمال‌الدین بود که طی آن، اگر یک تعارض ظاهری میان اسلام و علوم مدرن وجود دارد، اشکال نه از اسلام فی‌نفسه، بلکه از برداشت سطحی و تفسیر ناقص ما است. بدین ترتیب سیدجمال به نوعی پرچم‌دار نوعی از اصلاحات فرهنگ دینی در جامعهٔ مسلمانان بود با این هدف که تعارضات دنیای مدرن با فرهنگ دینی را به حداقل برساند. از این جهت می‌توان گفت خسروشاهی، در کنار چهره‌هایی نظیر مهدی بازرگان، پیامبر سیدجمال‌الدین اسدآبادی و تفسیر مدرنیستی او در دورهٔ پهلوی بود.

۲. اسلام و جهانی شدن: نکتهٔ دوم دربارهٔ‌ خسروشاهی این است که او در دههٔ چهل به نوعی از آغازگران یک نگاه جهانی‌شده به اسلام بود. وی در مجموعه یادداشت‌های دنباله‌داری در مجلهٔ «درس‌هایی از مکتب اسلام» نشان داد که اسلام چگونه نه تنها در غرب آسیا و شمال آفریقا، بلکه در دورترین نقاط آمریکای شمالی و آمریکای لاتین، استرالیا و اقیانوسیه، چین و جنوب شرقی آسیا و مناطق مختلفی از اروپا نفوذ کرده است. او در این مجموعه یادداشت‌ها چالش‌های مسلمانان در این مناطق را برمی‌شمرد و به این تصور که اسلام نه یک دین عربی یا فارسی، بلکه دینی فارغ از فرهنگ‌های محلی است دامن می‌زند. گمان می‌کنم بخشی از این تصور دربارهٔ اسلام به شرایط جنگ سرد و ظهور مفهوم «جهان سوم» در دههٔ شصت میلادی مربوط است. به این معنا که افرادی از نسل خسروشاهی می‌کوشیدند اسلام را به عنوان یک قطب جهانی مستقل از قدرت‌های غربی و کمونیستی مطرح کنند.
تا پیش از جنگ ایران و عراق، این برداشت جهانی از اسلام در میان روشنفکران تبدیل به برداشت غالب شده بود. اما «آیرونیِ انقلاب ایران» این بود که با وجود این که ریشه در این نهضت فکری داشت، اما چند سال بعد از پیروزی انقلاب، به مرور باعث شد یک برداشت فرقه‌گرایانه جای آن نگاه جهانی را بگیرد. به این ترتیب، کسانی مثل خسروشاهی و روشنفکران مدرنیستِ دیگر کم‌کم به حاشیه رفته و جا برای خاص‌گرایان، ملی‌گرایان و کسانی که صرفا دل در گروی تمدن شیعی-ایرانی داشتند باز شد.

عکس
: از راست به چپ، سیدهادی خسروشاهی، علامه طباطبایی و محمد علال الفاسی، متفکر اهل مراکش (از وبسایت مرکز بررسی‌های اسلامی).
مایک پنس، معاون اول رییس‌جمهور آمریکا و کارمندان کاخ سفید دارند برای رفع بلای ویروس کرونا دعا می‌کنند.
دولت‌ها در مواجهه با سرشت ناشناختهٔ بلایای طبیعی غالبا می‌کوشند همبستگی اجتماعی را افزایش دهند و به ارزش‌های مشترک متوسل شوند. یکی از قوی‌ترین این عناصر مشترک، مذهب است. اما مذهب به تنهایی نمی‌تواند غلبهٔ انسان بر طبیعت را تضمین کند. اینجاست که پای تکنولوژی هم به میان می‌آید.
در ایران تکنولوژی را در قالب ماشین‌های آب‌پاشِ «طرح سرکوب کرونا» دیدیم. اما شاید در آمریکا تکنولوژی را در واکسن‌ها و داروهای گران‌قیمتی ببینیم که توسط کارآفرینان میلیاردر رونمایی خواهد شد و با یک حمایت رسانه‌ایِ حرفه‌ای، باعث خواهد شد جامعه آمریکا نفس راحتی بکشد.
در هر حال، در هر دو جامعه، کرونا رنگ و بوی جدیدی به دولت-ملت‌ها خواهد داد.
(عکس از مایلز کولِن، عکاس رسمی کاخ سفید)
@minerva_owl
Ещё