Mina Esfandiari

#روانشناس_بالینی
Канал
Психология
Персидский
Логотип телеграм канала Mina Esfandiari
@minaesfandiari_psyПродвигать
419
подписчиков
53
фото
8
видео
7
ссылок
🕯شايد چراغى بيفروزيم... #روانشناسی
سال ۱۳۹۲ در جلسه سوپرویژن با یکی از اساتید معروف روانپویشی، درمانگری پرسید:« درمانجوی من میگه دوست پسرش بهش تجاوز کرده اما خودش رفته خونه پسره به نظر شما تقصیر خودش نیست؟ خودش نمی‌خواسته این اتفاق بیفته؟»
و بله پاسخ استاد نه نبود! شانه بالا انداخت و نظری در این مورد نداد! اون موقع دانش کمتری داشتم و متعجب از این سوال بی‌جواب، پاسخش رو در منابع انگلیسی روز دنیا پیدا کردم، اینکه چه چیز مصداق آزار جنسی و تجاوز هست و اینکه چطور در آمریکا اخیرا به جوانان و مخصوصا پسران این‌ها را آموزش می‌دهند و برخی از والدین پسران جوان نگرانند که پسرانشان بخاطر عدم آگاهی از حقوق جنسی افراد، در دادگاه به عنوان متجاوز محکوم بشن. موضوعی که سریال “سیزده دلیل برای” به آن پرداخت(داستان خودکشی دختری نوجوان که توسط همکلاسی خود در یک مهمانی مورد تجاوز قرار گرفته بود). اونجا بود که از کم‌دانشی خودمان در جامعه روانشناسی و حتی بین اساتیدمان تعجب کردم که چرا هیچ‌کدام از ما در آن جلسه سوپرویژن مشخصا تصدیق نکرد که بله این مصداق تجاوز هست و خیر درمانجو مسئول رفتار دوست‌پسرش نیست! خیر قربانی مسئول رفتار فرد آزارگر نیست حتی اگر به شکل ناخودآگاه درگیر چنین داینامیکی شده باشد.
مدتی بعد در دوره تروماتراپی از یکی اساتید خوب، اطلاعات مهمی درباره چگونگی مختل شدن ادراک افراد قربانی تروما آموختم، اینکه چطور ادراک فرد نسبت به خود و آزارگر مخدوش میشه و آزاردیده مستعدِ مبرا و تطهیر کردن و حتی آرمانی‌سازی آزارگر میشه(مخصوصا وقتی آزارگر فردی آشنا یا معروف است که چهره‌اش جنبه‌های مثبتی هم دارد، مثل والدین، استاد دانشگاه، معلم، مدیر، پزشک، هنرمند و...). اینکه چطور حقیقت درون روانی خود رو تحریف و‌ انکار می‌کنه، تکه‌های واقعیت برایش از هم تجزیه می‌شود و ناخودآگاه خود را مسئول آزار می‌بیند و حتی خود را آزارگر می‌بیند و سال‌های بعدی عمرش را هم صرف مجازات خود می‌کند، بابت این گناه دست به خودتخریبگری‌های ناخودآگاه می‌زند و خشم شدیدی که دارد را با تباه کردن فرصت‌های زندگی‌اش، سر خود خالی می‌کند. در این مرحله که آزاردیده درحال کشتن و خفه کردن خود است چون خود را شرمگین و گناه‌کار حس می‌کند، زمان یادآوری ناتوانی او در خودمراقبتی و مسئولیت خودش در قرار گرفتن در موقعیت تهدیدآمیز نیست، این مداخله برای زمانی دیگر است و اگر زودهنگام اعمال شود به سکوت، سانسور خود، سرکوب مجدد خشم و تخریب خود ختم می‌شود. اولین مهم‌ترین مداخله ما احساس امنیت دادن به فرد برای بیرون آمدن از خود و حرف زدن از دردش هست. آن هم نه با فشار بلکه با سرعت خودش و به قدر ظرفیت تحمل خودش.
.
روایت کردن خاطره‌ی آزار جنسی و تجاوز، کاریست بسیار دشوار و زمان‌بر. این افراد نیاز دارند کمکشان کنیم درک کنند منبع آسیب، رفتار فردی دیگر، خارج از خودشان بوده است و آن‌ها مستحق این آسیب و آزار نبوده‌اند. تا زمانیکه آزاردیده این را درک نکند، خشم خود نسبت به آزارگر را به حق تجربه نکند و احساس ارزشمندی برایش جایگزین احساس شرم و گناه نشود، نه تنها از خود در موقعیت‌های تهدیدآمیز دیگر محافظت نخواهد کرد بلکه مجددا، ناخودآگاه، با قرار دادن خود در آسیب‌های دیگر همچنان به مجازات خود ادامه خواهد داد. بنابراین قدم اول برای ترمیم این زخم فراهم کردن امنیت، حمایت و کمک به فرد برای شکستن سکوت است. نباید به اشتباه با القای احساس گناه به سکوت او دامن بزنیم. اگر محیط این امنیت و حمایت را فراهم نکند، او قادر به صحبت کردن نخواهد بود و در آشوب درون خود باقی خواهد ماند و خود را سرزنش خواهد کرد.
او تنها زمانی می‌تواند مسئولیت و نقش خود برای مراقبت کردن از خود را بیاموزد که ترومای تجاوز برایش ترمیم شود و نسبت به تجریبات ناخودآگاهِ درونی و مکانیسم‌های دفاعی ناکارآمدش خودآگاه‌تر شود، و تنها پس از طی مسیر طولانی درمان می‌توانیم انتظار داشته باشیم عاملیت پیدا کند و به این اجبارِ به تکرارِ موردِ سواستفاده قرار گرفتن پایان دهد، بی‌آنکه جای خود را با آزارگر در وقوع چنین آسیبی اشتباه بگیرد.
.

#مینااسفندیاری
#روانشناس_بالینی
#بت ساختن از آدم ها همون مکانیزم «ایده آل سازی» است که در سازمان شخصیت مرزی رخ می دهد. این مکانیزم همیشه با مکانیزم مقابلش یعنی «ناارزنده سازی» همراه است. وقتی کسی بت می شود طرفدارانش مدام تلاش می کنند او را ایده آل جلوه دهند و دیگرانی جز او را مدام ناارزنده و تحقیر می کنند. یا حتی در زمانی دیگر خود او را!
این جا نقطه خطرناکی است!
چون ایده آل سازی و ناارزنده سازی افراطی جاده ای را هموار می کند که آگاهانه یا غیرآگاهانه به استثمار و شیادی و تحقیر و بهره کشی و سواستفاده و فریب و پرخاشگری ختم خواهد شد. و در این مسیر هویت مستقل، فکر و احساس و رفتار مستقل کمتر فرصت رشد و شکوفایی پیدا می کند.
هرجا دیدید یک نفر به شدت دارد از سمت طرفدارانش بت می شود و آن طرفداران به دیگران حمله و آن‌ها را #ناارزنده و تحقیر و تخریب می کنند، دمتان را بگذارید روی کولتان و در روید!

چطور با #بت_سازی مقابله کنیم؟
«به آدم ها احساس امنیت و پذیرش و احترام بدهید!» کم کم خودشان از دنیای سیاه و سفیدشان به دنیای واقعی خاکستری قدم می گذارند.
هرگز با تحقیر و تخریب مقابله به مثل نکنید که مکانیزم های ایده آل سازی افراطی و ناارزنده سازی افراطی را محکم تر می کند.

#مینااسفندیاری
#روانشناس_بالینی
Mina Esfandiari
⛔️از کودکی می آموزیم بچه خوب عصبانی نمی شود، اگه خشمگین بشی دوستت ندارم و قهر میکنم. اما یکی از ملاک های سلامت روان توانایی تجربه سالم خشم بدون پناه بردن به رفتارهای ناسالم است. @minaesfandiari_psy
🚫اخم میکند و می گوید:«بچه خوب عصبانی نمیشود اگه عصبانی بشی بچه بدی هستی و دیگه دوستت ندارم.»

💡روابط اولیه ما در کودکی تاثیرگذارترین الگویی است که ملکه ذهن ما میشود و رفتار ما را در روابط بعدی بزرگسالی تحت تاثیر قرار می دهد. صد سال است که اندیشمندان روانشناسی و پژوهش ها نشان داده اند که رشته ی مشکلات افراد رو که بگیریم میرسیم به عدم ظرفیت و توانایی برای تجربه سالم خشم در روابط اولیه با پدر و مادر در کودکی و در ادامه در روابط بعدی. هیچ پدر و مادری هرگز نه میتوانند و نه قرار است بهشت را به فرزندانش هدیه دهند و در همه ی روابط والد و فرزندی زمان هایی است که نیاز اصیل و واقعی کودک دیده و پاسخ داده نمیشود و طبعا کودک دچار احساس اصیل ناکامی، خشم و خصومت نسبت به والد میشود، اگر پدر و مادر فرصت تجربه سالم خشم را بدون محروم کردن کودک از امنیت، صمیمیت صادقانه و عشق نامشروط به فرزند ندهند، کودک به تدریج میفهمد که باید خشم هایش را سرکوب کند و درون خود نگه دارد و حمل کند. در نتیجه ی سرکوب کردن افراطی خشم به اضطراب بنیادی دچار میشود اما چون تجربه اضطراب هم مثل خشم برای ما سخت است از آن هم فرار می کنیم و حتی نسبت به حضورش در روانمان کور و ناآگاه میشویم و در جهت فرار از دیدن این خشم و اضطراب دست به رفتارها و راهکار های دفاعی خاصی میزنیم اما چون این راهکارهای دفاعی برآمده از اضطراب هستند رفتارهای ناسالم و ناکارآمد و اشتباهی هستند که به مرور برعکس باعث افزایش اضطراب و خشم می شوند و این چرخه به شکل اجتناب ناپذیری دوباره و دوباره تکرار میشود.

💡خودشیفتگی و خودبزرگ بینی و ترسهای ما باعث میشود ما چشممان را به این چرخه ی خشم و اضطراب درونی خود ببندیم و مدام آن را روی دیگران، چیزها، اجتماع و محیط پر از نقص و ظلم و بی عدالتی متمرکز کنیم اما باز هم در نهایت مشکلاتمان حل نمی شود.

⚠️نکته:تجربه سالم خشم با پرخاشگری و رفتارهای ناسالم فرق دارد.

فکر می کنید راه حل بیرون آمدن از این چرخه ی بازتولید خشم و اضطراب و ناشکوفایی چیست؟

#مینااسفندیاری
#رواندرمانگر #روانشناس_بالینی
@minaesfandiari_psy
👫مامان و بابا

🕯یکی از مهم ترین نیازهای هر فرزندی برای اینکه روانِ آرام و حال خوبی داشته باشه اینه که خیالش راحت باشه که مامان و بابا خودشون دوتایی از عهده رابطه شون برمیان، هر مشکلی باشه خودشون حلش می کنند، همدیگه رو دوست دارن و برای هم کافی هستند. توی این خونه مامان و بابا، واقعا زن و شوهر همدیگه اند، و واسه بچه ها هم فقط مامان یا بابا هستند. اونوقت بچه ها می تونند راحت و آسوده در همون نقش اصیل خود که فرزند خانواده بودن هست بمونند.
🕯اما... از روزی که زن و شوهر از هم دور بشن بهم بی تفاوتتر بشن و از عهده نگه داشتن مسایل بین خودشون بر نیان و بچه ها رو قاطی رابطه شون کنند و تو خلاهاشون بچه ها رو گروکشی کنند و تو ائتلاف برن، دختر بشه همدم و پرستار بابا و از مامان عزیزتر واسه بابا و درعین حال از مامان دور بشه، پسر هم بشه ناجی و قهرمان مامان که از رنج های زندگی با بابا نجاتش بده و در رقابت با بابا فرصت صمیمیت با بابا رو از دست بده...همه بازنده میشند و به چیزایی که نیاز دارند نمی رسند، اعضای خونواده از نقش اصلی خود دور می شوند و میرن زیر بار سنگین نقش هایی که نقش اونا نیست.
🕯شاید باید کسی می بود به مادر و پدر یادآوری کنه که اگه اونا با سی، چهل، پنجاه، شصت سال سن از عهده حل مسائلشون بر نمیان فرزندان هم نمی تونند.
هر فرزندی به رابطه پدر-فرزندی و مادر-فرزندی امن و با محبت نیاز داره تا بتونه متوازن رشد کنه اما وقتی یکی از والدین سفید و دیگری سیاه جلوه داده میشه و فرزندان نقش هایی بیش از فرزند بودن یعنی مثلا سنگ صبور، ناجی، قهرمان، وکیل مدافع، مراقب، معلم، سرباز و ...می گیرند، یه چیزهایی رو از دست می دهند.
فرزند از وجود هر دوی والدین پا به این دنیا گذاشته و هردو موضوع عشق او هستند. چی میشه که مادر یا پدری به جای گفتن درد و غم هاش به درمانگر با درد و دل با فرزندش، او رو از والد دیگر دور می کنه؟ کی گفته که فرزند ظرفیت تحمل تعارض بین مامان و بابا رو داره؟ هرقدر قوی به نظر برسه، نداره چون به هردو نیاز داره تا حالش خوب باشه،چون همین که تعارضات رابطه والد فرزندیشو حل و فصل کنه هنر کرده، دیگه ظرفیتی واسه حل کردن تعارضای رابطه والدین باهم نداره.

هر روزی که میرم مطب این قصه بخش مهمی از قصه ی خیلی از مراجع هامونه، اینکه این مساله رو تو جامعه ایران زیاد می بینم، حتی تو زن و شوهرای نسل جوون، غمگین کننده است.
🌹باید از یه جایی شروع کنیم و این قسمت از قصه زندگی هامون رو از نو بنویسیم.
هر دلی، هر جایی شکسته، می شه ترمیمش کرد.

#مینااسفندیاری
#روانشناس_بالینی
@MinaEsfandiari_psy
Mina Esfandiari
قصه نارسیس رو احتمالا شنیدید؛ داستان جوانی زیبا رو که زمانیکه تصویر خود را در آب برکه دید انقدر شیفته و خیره خود شد که خواست خود را در آغوش بکشد و غرق شد و‌ مرد. @MinaEsfandiari_psy
🤴🏻👸🏻خودشیفتگی (نارسیسیزم)
🕯خودشیفتگی عشق افراطی به خود است.در واقع خودشیفتگی نوعی تصویر برعکس شده از ضعف و کهتری و حقارت درونی فرد است که به صورت احساس و رفتاری متضاد تظاهر می یابد، خود را برتر از دیگران و نیازهایش را در اولویت می بیند و گاه رفتارهای تحقیرکننده و ابزاری با دیگران دارد.
🕯جالبه بدونید نارسیسیزم برای نوزادی که به دنیا میاد نوعی مکانیسم دفاعی ضروری است برای جان به در بردن و در خدمت شکل گیری شخصیت کودک است. کودکی که خود را مرکز دنیا می بیند تا پدر و مادر همه جوره در خدمت او باشند تا بتواند ضعف و ناتوانی خردسالی را پشت سر بگذارد. این خودشیفتگی و خودمرکز پنداری طبیعیِ اولیه کم کم تا چند سال بعد در کودکی ادامه می یابد و به تدریج انتظار می رود به حد سالمش کاهش یابد و کودک قادر شود دیگران و نگاه ها و نیازهای آن ها را هم درک کند.
🕯در دو صورت کودک ممکن است از خودشیفتگی اولیه و افراطی اش عبور نکند و خودشیفتگی به عنوان صفتی در شخصیتش و ‌تا بزرگسالی ریشه بدواند؛
۱.زمانیکه والدین به جای عشق به هویت و بودن کودک، توجه و تشویق افراطی به رفتارها و دستاوردهایش نشان می دهند و در مسیر رشد، کودک که توجه زیادی دیده اما نسبت به عشق و ارزش درونی خود هنوز باور پیدا نکرده، آماده دیدن و درنظر گرفتن دیگران نشده است.
۲.زمانیکه والدین در نحوه برخورد با کودک خود به او شرم و حقارت تزریق می کنند، یا اصلا کودک را نبینند و آیینه ای برای بازتاب ارزشمندی کودک خود نباشند و کودک ناچار شود تصور کهتری و حقارت و کوچکی خود را با لایه ای از خودشیفتگی و خودبرتربینی بپوشاند.

🕯درباب نارسیسیزم سخن فراوان است، به این نکته کفایت می کنم که درمان او در دیدن خود واقعی و معمولی و نه برتر یا کهتر او و در عین حال دریغ نکردن عشق و ارزشمندی از اوست.
#مینااسفندیاری
#روانشناس_بالینی
@MinaEsfandiari_psy