«منطق صوری vs دیالکتیک! کدامیک؟»
🔻بخش اول
ما دو منطق! داریم. یک منطق صوری یا همان فرمال لاجیک و دیگری منطق دیالکتیکی. مهمترین تفاوت این دو در این است که در اولی امکان اجتماع دو امر متناقض مذموم است ولی در دومی این امر ممدوح و ممکن. یعنی در اولی نمیتوانی بگویی الان هم روز است و هم شب. ولی در دومی میتوانی بگویی در پس این روشنایی یک تاریکی نشسته است.
این دو منطق به یک اعتبار دیگری هم هستند؛ با همدیگر در چالشاند و البته که اگر دیالکتیکی بنگریم همدیگر را متکامل نیز میکنند.
مهمترین کاربرد منطق صوری در علوم دقیقه و طبیعی، ساینس و ریاضیات است چرا که طبیعت بر اساس یک سیر مشخص عمل میکند، خود را به شکل یکنواخت تکرار میکند و در واقع متناقض عمل نمیکند. البته کاربرد منطق صوری محدود فقط به علوم طبیعی نیست، منطق صوری برای شناخت و توضیح هر آنچه به مثابه طبیعت عمل میکند نیز به کار میرود که از یکی از مصداقهای آن در زندگی اجتماعی انسان قانون است.
مهمترین ویژگی طبیعت یکنواختی و یکپارچگی آن است، طبیعت بر اساس یک قانون معین عمل میکند و از آنجا که قانون الگوبرداریشده از کیفیت یکنواخت حرکت چیزها در طبیعت است، قانون نیز میل به یکپارچگی و تنظیمات معین دارد، از این روست که در ساحت امر حقوقی انسانی نیز منطق صوری است که کاربرد دارد. برای همین در ساحت قانون و امور حقوقی، حقوقدان باید که صوری اندیشه کند تا بتواند اصطلاحا شهر را اداره کند.
در واقع منطق صوری میل به یکپارچگی و یکنواختی دارد، همه چیز را ذیل سیطره یک اصل، شاه و یا نظم مشخصی میخواهد و البته از این جهت منطق صوری گرایش به سلسلهمراتب و هرم نیز دارد.
در واقع در منطق صوری رابطه رفت و برگشتی بین علت و معلول وجود ندارد، علت یا اصول موضوعه اقتضا میکند، فرمان میدهد و همه اجزا باید در ذیل اراده رأس هرم عمل کنند!
حال آنکه در منطق دیالکتیک رابطه هرمی نیست، بلکه رابطه مرکز پیرامونی است و علت میتواند معلول نیز واقع شود. البته همانطور که ذکر شد این دو منطق نیز متکامل همدیگرند. به عنوان مثال این درست که منطق دیالکتیکی در صدد ایجاد اجتماع بین نقیضین است، اما به همان میزان به «رفع» تناقض نیز گرایش دارد و میخواهد یکپارچگی را به ارمغان بیاورد. و این در مورد منطق صوری هم مصداق دارد. در منطق صوری، نتیجه همواره سر تعظیم مطلق به اصل فرو نمیآورد که این نتیجه است که حالا در رأس به عنوان اصل موضوعه مینشیند و اصل موضوع قبلی را اصطلاحا «نفی» میکند.
بنابراین برای تبیین و شناخت طبیعت و هر آنچه به مثابه طبیعت (مثل سازو کار حقوقی) انگاشته میشود باید به عقل صوری توسل جست. به زبانی دیگر آنجا که عقل برای توضیح ماده به کار میرود باید از تناقض اجتناب کند، البته که وقتی بدن به واسطه فانتزی، عقل را در اختیار میگیرد آنجا نیز میل به یکپارچگی و تمامیتخواهی نیز تشدید میشود.
پایان بخش اول
@miladdokhanchi