Смотреть в Telegram
خط‌داستانک(داستانک‌های تک‌خطی) چای‌تراپی برای او، چای بهترین تراپیست بود. یادگاری ارتباط بستنی در دستش آب شد. آخرین یادگاری یک رابطه پنج‌ساله بود؛ نه دلش می‌آمد بستنی را بخورد، نه دلش می‌خواست روی زمین بیندازدش. آخرین‌ حسرت مادرش هوس آب‌میوه کرده بود. آب‌میوه را به خورد مادرش می‌داد، اما لب‌های جنازهٔ مادرش از هم باز نمی‌شد. سهمیه‌‌ای از بهشت خوردن یخ در بهشت، تنها سهم او از بهشت بود. دندانِ یکی بود، یکی نبود همیشه آب‌سیب می‌خورد. دلش برای گاز زدن سیب تنگ شده بود، اما دندان‌های نداشته‌اش به او چنین اجازه‌ای نمی‌داد. آخرین تار قرار بود برای آخرین بار در کافه یکدیگر را ببینند، حالا روی میز عنکبوتی روی قهوه اسپرسو‌اش تار می‌تنید. به در کافه چشم دوخته بود، وقتی عنکبوت آخرین تارش را تنید از کافه بیرون زد. آخرین چای‌ نبات تنها حسرتی که به دلش مانده بود، آخرین چای نباتی بود که از دست مادرش نگرفت. ترش چای ترش که می‌خورد، رو ترش می‌کرد. جوش جوش را با جوش می‌شست.جوش که می‌آورد، آب جوش می‌خورد. گربه‌ی خوشبخت به گربه‌اش آب معدنی می‌داد، به بچه‌های نیازمند، آب دهان. استخوان‌شکن نوشابه‌اش را که  سر کشید، صدای شکستن استخوان‌هایش در اتاق پیچید. تعویض اتاق اتاقش را با دلسترها عوض کرد. آن‌ها را در اتاقش چید و خودش در یخچال نشست. یخ در جهنم برایش سوال بود:«چرا یخ در بهشت وقتی یخ در جهنم بیشتر می‌چسبد.» محبوبه نیری (یاس) #خط_داستانک #تمرین_داستانک @meslenafas
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Бот для знакомств