باید اعتراف کنم که حدود ۳ سال، کلاً با هرچه کتاب بود قهر کرده بودم
🙄یک روز گذرم افتاد به کتابفروشیای در مرکز شهر. محض تفنن
😄، نگاهی به ویترین انداختم. یکدفعه جلد کتابی توجهام را جلب کرد. روی جلد، تصویر خوبرویی! بود و با خط معلی چاپ شده بود:
#من_او پائین سمت چپ هم باز با خط معلی نوشته بود: «رضا امیرخانی»کتابی از سوره مهر...
نمیدانم چرا، اما وسوسهٔ خریدن
منِ
او به سرم افتاد
😬؛ رفتم و خریدم و ظرف یک هفته
😶، در زمستان
❄️، خواندم و خواندم و خواندم و با شخصیتهای کتاب زیستم و حرف زدم؛ خندیدم و گریستم؛ با شخصیتهایش هم احساس شدهام و در تجربههایشان شریک بودهام. اینطور،
منِ
او دوباره با کتاب آشتیام داد و شوقِ دوباره خواندن را در
من زنده کرد.
🥰منِ
او داستانی است که از عهد رضاخانی آغاز میشود و تا سالهای نه چندان دورِ جنگ ایران و عراق پیش میآید. داستانی که نویسنده، فقط برای تصویر کردن بخش بسیار کوتاهش، ساعتها و روزها را در کورهپزخانههای جنوب تهران سر کرده. داستانی که از
#عشق حرف میزند، اما هرگز و هرگز، حتی در یک جمله یا بند یا بخش به ابتذال و زردپردازی نمیافتد.
از جان رمان چه میخواهی رفیق
من؟!
کشش؟
جذابیت؟
روان بودن؟
فنی بودن؟
نثر مجذوب کننده؟
گرههای داستانی؟
شک نکن که همهٔ اینها را در «
من او» خواهی یافت
😌📕 منِ
او🖌 رضا امیر خانی
#به_وقت_کتاب#کتابیسم➖➖➖➖➖➖➖🆔 @meshkat_bsj