Смотреть в Telegram
دانی چه گفت مرا آن بلبل سحری؟ تو خود چه آدمی‌ای کز عشق بی‌خبری؟! اشتر به شعر عرب در حالت است و طرب گر ذوق نیست تو را، کژطبع جانوری من هرگز از تو نظر با خویشتن نکنم بیننده تن ندهد هرگز به بی‌بصری ازبس‌که در نظرم خوب آمدی، صنما هرجا که می‌نگرم، گویی که در نظری دیگر نگه نکنم بالای سروِ چمن دیگر صفت نکنم رفتارِ کبک دَری کبک اینچنین نرود، سرو اینچنین نچمد طاووس را نرسد پیش تو جلوه‌گری هرگه که می‌گذری، من در تو می‌نگرم کز حُسن قامت خود با کس نمی‌نگری ازبس‌که فتنه شوم بر رفتنت نه عجب بر خویشتن تو ز ما صد بار فتنه‌تری باری به حکم کرم بر حال ما بگذر کافتد که بار دگر بر خاک ما گذری سعدی به جور و جفا مهر از تو برنکَند من خاک پای توام، ور خون من بخوری روز شعر و ادب فارسی گرامی باد. @kaboutarharam
Telegram Center
Telegram Center
Канал