✅ نامه یک معلم به سرهنگی که یقه معلم مملکت را گرفت
🔻«خدمت جناب گروهبان (سرهنگ) کوروش بازیار که در تجمع دوم دیماه ۱۴۰۰
معلمان و بازنشستگان در شیراز با اقتدار تمام چند پیرمرد و پیرزن بازنشسته را هل دادی؛ سلام!
(اصرار دارم بگویم گروهبان و دلیل آن را هم خواهم گفت)
جناب گروهبان بازیار!
من معلم هستم شما را سرزنش نمیکنم بلکه خودم را سرزنش میکنم. من در تعلیم و تربیت شما کوتاهی کردم.
در دوران خدمت بسیار اتفاق افتاد که پدر یا مادری ناتوان از قانعکردن فرزند به ادامه تحصیل با فرزند همراه میشدند و به مدرسه میآمدند. درخواستشان هم تکراری بود: «آقا معلم این که چیزی نمیشه اهل درس و دانشگاه نیست. یه نمرهای بهش بدین تا قبول بشه بره گروهبان بشه برای خودش لقمه نونی در بیاره».
اگر من حوصله میکردم و بیشتر با تو صحبت میکردم و از انسانیت و درس و کتاب میگفتم چه بسا امروز تو مجبور نبودی برای آن لقمه نان دست روی من یا همکارم بلند کنی.
بله من مقصرم.
ولی جناب گروهبان مبادا احساس ترس کنی و بعد از این از ترس انتقام، به خیل همراهان و سلاحت بیفزایی. نه اصلا نگران نباش. من معلم هستم اهل انتقام نیستم «ندارم جز زبانِ دل، دلی لبریز از مهرِ تو؛ ای با دوستی، دشمن».
اگر در خیابان دیدمت حتما گل و شیرینی بهت تقدیم میکنم با تو از سعدی و حافظ خواهم گفت «شاید فروغِ آدمیت راه در قلبِ تو بگشاید».
راستی از سعدی گفتم حتما از نصایح سعدی استفاده میکنم و لقمانوار از تو درس اخلاق میآموزم.
نگران فرزندت هم نباش.
در تعلیم و تربیت او بیشتر تلاش خواهم کرد. راه درس و تحصیل و مفید بودن را به او نشان می دهم تا مجبور نباشد برای لقمه نانی درس و مدرسه را رها کند و به سرنوشت پدر دچار شود.
با احترام. معلم».
#اعتراضات_سراسری_معلمان💾امور اداری و ضمن خدمت فرهنگیان
https://t.me/joinchat/AAAAAEBjTkCo8mKqK9jWjw