Erfan Q.Fard 🔗گفتگوی من با یکی از سران ساواک
درباره قطع دست تیمسار سپهبد مهدی رحیمی (*کتاب وحشت بزرگ)
"بعد از جلسه دادگاه انقلاب، ابراهیم یزدی به تیمسار ناسزایی ناموسی گفت و به شاه فقید هم اهانت کرد. ناگهان تیمسار در میان جمعیت، در گوش یزدی خواباند که وی عصبانی شد و دستور قطع دستش را داد"!
یک میهن پرست بود. در دادگاه اوباش، ابراهیم یزدی و خلخالی از وی وحشت داشتند که مبادا توسط آن مصاحبه رادیو و تلویزیونی به سربازان سیگنالی بدهد. اگر فیلم را ملاحظه کنید، یزدی با وی بیشتر تندی کرد تا تیمسار نصیری. اینکه در گفتگو با شما، یزدی تکذیب کرده؛ باید گفت دروغ می گوید مثل سگ!
برخی از بچه های ما در همان خیابان ایران حضور داشتند لابلای مردم. گاهی به بهانه بیمارستان، در گوشه ای جلسه داشتیم. ساواک نمانده بود و ارتش همباید فلج می شد تا آخوندها بیایند. کار اول شان زدن و نابود کردن افسران ارشد میهن پرست بود.
وقتی تیمسار را کشتند، خبرنگاری به مخفی گاهم آمد!
طاقت نیاوردم، با لباس مبدل رفتم سردخانه. و شب باید به همسرش خبر می دادم. چهره زنده یاد نصیری و ناجی و ... در روزنامه منتشر شده بود. یک سلاخی بود. عین بربرها، آخوندها آدم می کشتند.
از راه رضائیه و آذربایجان از مرز رد شدم. وقتی رسیدم، تلفن را برداشتم به آقای دکترجوان ساواک زنگ زدم
هر دو پشت تلفن، هق هق گریستیم...
دیگر ایرانی نماند آقا!
شما جوان ها نمی دانید این اوباش های بیضه دار دین و نماینده های خدا بر زمین چگونه نابود کردند...
به آقا زنگ زدم [• پرویز ثابتی] در حقم پدری کرد، با این کشت و کشتارها، میخ قدرت شان را کوبیدند.
برگرفته از کتاب وحشت بزرگ
عکس ها
عکس دست قطع شده را یک دوست نازنین به من رسانید و امروز به ناشر تحویل دادم. یک راز تاریخی بر ملاشد
#تروریسم_اسلامی منبع: کتاب وحشت بزرگ، نوشته عرفان قانعی فرد، شرکت کتاب، لس آنجلس، ۱۳۹۹ اسفند
#IranRegimeChange#هموطن_سکوت_بس_است#اتحاد_برای_براندازی#پیمان_نوین➡️ @reporter_news➡️ www.reporternews.net