(( که یزدان پاک از میان گروه
بر انگیخت مارا ز البرز کوه..))
چرا این نگاره و یادواره را گزاردم !!!
ششم بهمن روز انقلاب سپید (( سفید )) شاه و ملت روز حماسه آرش و آتش و رقص سیاوش ..اگر چه اهریمن و ضحاک
و سهامداران دشمن چپ راست ..همدست خواستند قیام سر به داران را با هزار رنگ و نیرنگ و پاپوش و انگ سر پوش بگذارند اما ..من خود تاریخ ام ..برگ برگ انرا واکاوی خواهم کرد..بخشی از قیام آرش و آتش و رقص سیاوش را ..که از دامنه دماوند..آغازیدن گرفت ..در روزگار مسخ شده گی و ضحاک زده گی شگفت ....اما پیش از آن برایتان از گروهای تجزیه طلب و خورده رطب ..گفتم ..از پیشه وری تا قاضی محمد از قاسملو تا ...که دجال قرن و هندوی جادو را امام نامید !!! بله بله اسناد و صدای قاسلمو..در مدح دجال در پیچ هست و تصویر تزویر..!!!
برایتان از خیزش تجزیه طلبانه و قائله ترکمن صحرا گفتم از توماج .مختوم و واحدی ..که توسط سپاه و برادران قاچاقچی..سرکوب شد ..جنگ بین داعش و جاعش ..سهم خواهان استالین و که تاریخ مصرف شان تمام شد و مهره های جدید ..از دجال گرفته تا حرمسرا که خود گماشته گان و هم پیمانان جدید بودند ..اما در این میان قیام پادشاهی خواهان دیار دستان و رادمان ..سیستان و بلوچستان و ..جایگاه ویژه ای دارد ..در یک روز به روایت اکبر ناطق نوری وزیر کشور بیش از پانصد تا هفتصد تن از باشنده گان و مرتوکان میهن به نیت قتل عام بنی قریظه !!!
در خون شناور و پرپر شدند ..بعد از آن ضحاک از دیار دستان تا دیار یار فرهاد کوهن ..و بیستون .تا قلعه بابک آذر آبادگان...به گویش فردوسی بزرگ تا خوزستان ..( همی تاز تا آذر آبادگان
سرای بزرگان و آزادگان...)
جایگزین شیخ خزعل تا پیشه وری و ملا مصدقی...را علم کرد تا بتواند هم هراس افکنی کند و هم از اتحاد و همبود شدن و انجمن مهستان جلوگیری کند و هم بحران سازی و ...با آن بازی ...!!! زیرا اهریمن در سایه بحران زنده است و ..چیره بر تخت و بخت ...!!!
اما در جنبش آرش و آتش و رقص سیاوش ..هرگز نتوانست ...!!! اگر چه هزاران شعبده و پاپوش با ماران مغز خوار خون نوش ..و لشگر شایعه پراکن وحوش ..ساخت و تاخت ...( بسان پزشکی پس ابلیس تفت
به فرزانگی نزد ضحاک رفت...)
آتش البرز کوه فوران خواهد کرد و قصر پستوی هزار توی ضحاک را نشان .همین چند روز پیش در دی ماه دوباره فرزندان آرش رقص سیاوش بر پا کردند..و صدها نفر در بند ..با صدها و هزاران پاپوش و توسط لشگر وحوش رو برو شدند ..در آتش شعله ور چونان سیاوش رقصیدند ....دورد ما گروهی از فرزندان میهن پرست در مهستان ترین نشست
به تمام گرد آفرید و تهمینه ها و رودابه پوران های میدان ...درود ما به فرزندان مازیاران ...و همه پیمان کننده گان با درفش کاویان و سیمرغان و ققنوس های پرواز را آواز داده از خاکستر...ما خاک پای همه فرزندان میهن پرست را سرمه چشممان می سازیم تا بینا تر شود
سرود خوانان حماسه در باور ..
که گر دو برادر نهند پشت پشت
تن کوه را سنگ ماند به مشت..
اما چگونه می توان از این رخ داد درس گرفت ..در پست های پیشین به یاران میهن پرست یاد آور شدم که پیش از خیرش و تازش نهایی باید به شناسایی پرداخت .باید همه ماران در آستین و گرگ های تن پوش کرده پوستین را شناخت !!! در این گونه مراسم ها و گرد همایی ها می توان به از کردستان تا ترکمن صحرا...از زاهدان تا ..تهران و امل ..و دیگر شهرها تمام سهامداران و ماران روییده از کتف خلیفه دده و بده روزگار شناخت این یک وظیفه ملی میهنی است ..برای تمام فرزندان میهن پرست ..در آخر چند بیت از شاهنامه امیدوارم واژه به واژه چند بیت را بخوانید
( برو تا سوی بیشه نارون
جهانی شود بر تو بر انجمن
وزآن جایگه چون فریدون برو
جوانی یکی کار بر ساز نو ...
فرخزاد گوید که با انجمن
گذر کن سوی بیشه نارون
به آمل پرستند گان تو اند
به ساری همه بندگان تواند
چو لشگر فراوان بود باز گرد
به مردم توان کرد ننگ و نبرد
بر این نیز جنگی بود هر زمان
که کشته شود صد هژبر دمان
بزرگان که با من بجنگ اندراند
بگفتار ایشان همی ننگرند
چو میری طبری و چون ارمنی
بجنگ اند با کیش آهرمنی
چو کلبوی سوری و این مهتران
که گوپال دارند و گرز گران
همی سر فرازند کایشان که اند
به ایران و مازندران بر چه اند
اگر مرز و راهست اگر نیک و بد
به گرز و به شمشیر باید ستد
بکوشیم و مردی بکار آوریم
بر ایشان جهان تنگ و تار آوریم
نداند کسی راز گردون سپهر
دگر گونه گشتست با ما بهمر ...
همی تاز تا آذر آبادگان
سرای بزرگان و آزادگان
همیدون گله هرچه داری ز اسپ
ببر سوی گنجور آذر گشسپ
ز زابلستان هم ز ایران سپاه
هر آنکس که آیند زنهار خواه
بدار و بپوش و بیاری مهر
نگه کن بدین گرد گردان سپهر ...
سخن هرچه گفتم بمادر بگوی
نبیند همانا مرا نیز روی ....!!
درودش ده از ما و بسیار پند
بده تا نباشد به گیتی نژند ...
که این قادسی گورگاه منست