آنکه ناموزد ز چرخ روزگار نیز ناموزد ز هیج آموزگار
چه باید آموخت از روزگار..!!!؟؟؟
نخست یاد آور شوم که این مقاله بیشتر جنبه خیالی دارد ..نه علمی و سیاسی و ...فرهنگی..
چه قدر خوب می شد که جمهوری که بنیان اش بر خون و جنون بود...
شکوه جم و ابان ام را ربود
با چک های میلیون دلاری کارتر..و سواران اسب تروا..در مسخ شاه ترین شبانگاه..دروازه وحشت بزرگ را گشود...تا جایی که رئیس جمهور همان کشور یعنی ریگان " آنجا ما با شاه و مردم ایران کردیم لکه ننگی هست در تاریخ آمریکا که هرگز پاک نمی شود "
و نزدیک به نیم قرن تمام قد پشت حکومت گماشته و دست نشانده خود ..انهم در برابر ملتی ریشه در تاریخ ایستاد ...هزاران هزار باغ لاله پرپر شد و در خون شناور!!!...
اندکی تاوان دهد ..
کاخ سفید شان که بوی خون می دهد و جنون..و رد خون ....سیاه گرد ...روزگار شان تباه
با هزاران اشک و آه..
اه بزرگان آفریقا.....اه مردمان همان سر زمین....شرح گون شده گان خونین..
رد خون رکس ابادان تا ...ابان ..
شما یادتان نیست صلاه " نماز " شکرانه مافیای ی هو د ی سم و گلوبالیسم در تهران ..هست ؟؟؟
یادتان هست گواهی اعدام رشیدترین فرزندان ایران!!! ناجی را می گویم ..اره سر لشگر ناجی ..
رحیمی و خسرو داد و جهانبانی و ...نصیری .. و در شب های تیر باران
می گویند خون...روزی ...دامن ناپاکان و خونخواران را خواهد گرفت ...روایتی دیرینه هست. و بسیار هم شگفت..
آیا خون فر زندان ایرج!!! دامن لشگر سلم و تور را خواهد گرفت؟؟؟
در روایتی دیگر خواندم
آنکه باد می کارد طوفان درو می کند ...
همین چندی پیش بود که طوفان یقه نامردمان را گرفت!!!
می گویند ترامپ با هریس شاید هم حریص..
باد !!! یاد...پیروان مذاهب ابراهیمی و ضحاکی..
از هابیل تا قابیل ...اسیاب خون می گردانند...پس چرا طوفان نگرفت!!!
اوایی می شنوم .که می گوید ..
طوفان در راه هست ...بسیار بسیار بسیار شگفت...خاورمیانه تا آمریکا و اروپا را در می نوردد ...
تشنه گان خون ...به سر حد جنون رسیدند..
خواب دیدم که نواده گان آدم!!! همدیگر را دریدند و سر دریدند ..
وحشت بزرگ...را باد به سوغات در اروپا و آمریکا خواهد برد....
می گویند طوفان در راه هست....
خون هایی که کوس رسوایی را ..
و پتیاره گان هر جایی را ..
خواهد گرفت ...
آشکارا و نهفت..
شاید تا ساعاتی دیگر..
و شاید هم بسیار بسیار بزرگتر و ویرانگر.....تشفشان می شود از خونهای جیگر ...
از اروپا تا. آمریکا و خاور میانه را ...زبانه می کشد..
خط و نشانه می کشد
نفس هایی ...که در کوره می دمد ..
چونان که مهر از آن دیار می رمد...
اه سحری ز سینه خماری...
بیاد داری ..دست در دست هم
چه کردند به سرزمین جم !!!
نواده گان ضحاکی ترین و ابلیسی ترین آدم!!!
رد خون ثبت است بر جریده عالم...