#ایده_عاشقانہ❤️
💑 نه هوای تازه و نه لباس نو میخوام
#هفت_سین من تویی من فقط تو رو میخوام
💑.
خیلی دلم میخواست مراسم عقدمون کنار
#شهدا باشه.
خداروشکر تو جلسه
#خواستگاری نظر هردومون یکی بود
😍😍قرارمون شروع زندگی کنار
#شهدا بود.
به ذهنم رسید حالا که نزدیک سال نو هست و تو این ایام
#راهیان_نوربه راهِ،بریم جایی که یه نقطه جامونده از
#بهشت روی زمینِ.
.
#خداروشکر اینجا هم نظرمون یکی بود
😍😍هر دوتاییمون حس خوبی داشتیم.
روزشماری میکردیم تا راهیِ
#شلمچه بشیم.
.
اول فروردین شد و بالاخره رسیدیم
#شلمچه 😍😢من اولین بارم بود که میومدم.بغض گلومو گرفت
😢😢.
چون مراسم عقدمون تو
#عید بود
#سفره_عقد و اولین
#سفره_هفت_سینمون با هم یکی شده بود
😍.
نشستیم سر سفره.
هردومون با اجازه
#امام_زمان و
#شهدا و بزرگترامون بله رو گفتیم.
صدای عطر
#صلوات فضای معنوی و قشنگی رو بوجود آورد.
از
#شهدا خواستم تو لحظه لحظه زندگیمون
#دعامون کنن.
.
بعد از مراسم همسرم نزدیک گوشم گفت :
.
💕 با همین
#چادر و
#چفیه شده ای همسفـــرم
💕 تو فقط باش کنـــارم
💑 #شهادت با مــــن ...
.
نگاهش کردمو خندیدم.
گفت : خانمی اگه بلد بودی الان بیت بعدیشو برام میخوندی
😜.
رفتم نزدیک گوشش :
.
💕 با همین
#چــــادر و
#چفــیه شده ام همســفرت
💕 ای به قربـــان تو یارم
💑 #شهـــادت با هم ...
.
هردو گفتیم ان شاالله و خندیدیم
😄😄گفت : نههههههه بلدییییی
😜گفتم : آره خداروشکر روسفید شدم
😋 °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
💑 https://telegram.me/joinchat/AAAAADzNxJIxe6wBJFOcZw