مَذْهَبٖےـہٰاٰ عٰاشِـ😍ـقْٺَـرَنْد

#شهید_منوچهر_مدق
Канал
Логотип телеграм канала مَذْهَبٖےـہٰاٰ عٰاشِـ😍ـقْٺَـرَنْد
@mazhabiha_asheqtarandПродвигать
2,86 тыс.
подписчиков
8,58 тыс.
фото
743
видео
1,53 тыс.
ссылок
باحیا بودم ولی بادیدنش فهمیده ام🙈 آب گاهی مومنین راهم شناگر میکند🙄 ارتباط با ما @Breeaath کانال دوم @ashqiyat اینستاگرام http://Instagram.com/Mazhabiha.asheqtarand سروش sapp.ir/mazhabiha.asheqtarand ایتا https://eitaa.com/mazhabiha_asheqtarand
Forwarded from اتچ بات
#عاشقانہ_شہدا 🌹


چهـل شب با هـم عاشورا خوندیم.😇
گاهـے می رفتیم بالای پشت بوم می خوندیم.
دراز می کشید و سرش رو میذاشت روی پام و من صد تا لعن و صد تا سلام رو می گفتم.😊

انگشتامو می بوسید و تشکر می کرد.😍
همه ی حواسـم به منوچهر بود.
نمیتونستم خودم رو ببینم و خدا رو.
همه رو واسطه می کردم که اون بیشتر بمونه.😔

اون توے دنیای خودش بود و من توی این دنیا با منوچهر.😞
برام مثل روز روشن بود که منوچهر دم از رفتن میزنه،
همین موقع هاست....😭
کناره گیر شده بود و کم حرف.😣💚
#شهید_منوچهر_مدق 🌸
@Mazhabiha_asheqtarand
°\💕
°/ #همسفرانه \‌°
.
.
چهـل شب با هـم عاشورا خوندیم .😇
گاهـے مےرفتیم بالای پشت بوم می خوندیم .
دراز می کشید
و سرش رو میذاشت روی پام
و من صد تا لعن و صد تا سلام رو میگفتم😊

انگشتامو می بوسید
و تشکر مےکرد😍
همه ی حواسـم به منوچهر بود😌
نمیتونستم خودم رو ببینم و خدا رو .
همه رو واسطه می کردم که اون بیشتر بمونه😔

اون توے دنیای خودش بود و من توی این دنیا با منوچهر😞
برام مثل روز روشن بود که منوچهر دم از رفتن میزنه ،
همین موقع هاست....😭
کناره گیر شده بود و کم حرف😓💔


#همسر_شهید
#شهید_منوچهر_مدق

.
.
°/🕊\° بازآۍ دلبرا
کھ دلم بۍقرار توست
°\💕
°/ #همسفرانه \‌°
.
.
پشت چراغ قرمز
خیابان شریعتی ایستاده بودیم
و منوچهر هم صحبت می کرد🙂

کنار خیابان یک پیرمردی که سرتاپا سفید یکدست پوشیده بود ؛🙄
در گالری بزرگے گل های رزی به رنگ های مختلف می فروخت💐😍
ولے سفیدی پیرمرد نظر من را جلب کرده بود
و من احساس مے کردم این مرد از آسمان آمده است😇

اصلا حواسم به منوچهر نبود
که یک لحظه حجم سنگین و خیسے روی پاهایم حس کردم😮💦

یڪ آن به خودم آمدم دیدم منوچهر رد نگاهم را گرفته و فکر کرده من به گل ها خیره شدم ،😬🙃
پیاده شده تا گل ها را برایم بخرد😍😌
منوچهر همین طور همه گل ها را با دستش بر مے داشت و
روی پاهای من مےریخت ؛

دو بار چراغ سبز و قرمز شد
ولے همه در خیابان به ما نگاه مےکردند👀
و سوت و کف می زدند👏🏻😍
حتے یک نفر خانم که از نظر تیپ ظاهری با ما متفاوت بود ،🙄

برگشت و به همسرش گفت :
مے بینی؟؟😒
بعد بگویید بچه حزب اللهی ها محبت بلد نیستند و به همسران شان ابراز محبت نمی کنند😑😏

آن روز منوچهر همه گل های پیرمرد را خرید و روی پاهای من ریخت و من نمیدانستم چه بگویم و چه کلمه ای لایق این محبت است .😍💞
غیر از اینکه بگویم
بی نهایت #دوستت_دارم 😌💓



#همسر_شهید
#شهید_منوچهر_مدق

.
.
°/🕊\° بازآۍ دلبرا
کھ دلم بۍقرار توست
Forwarded from اتچ بات
#عاشقانہ_شہدا 🌹


چهـل شب با هـم عاشورا خوندیم.😇
گاهـے می رفتیم بالای پشت بوم می خوندیم.
دراز می کشید و سرش رو میذاشت روی پام و من صد تا لعن و صد تا سلام رو می گفتم.😊

انگشتامو می بوسید و تشکر می کرد.😍
همه ی حواسـم به منوچهر بود.
نمیتونستم خودم رو ببینم و خدا رو.
همه رو واسطه می کردم که اون بیشتر بمونه.😔

اون توے دنیای خودش بود و من توی این دنیا با منوچهر.😞
برام مثل روز روشن بود که منوچهر دم از رفتن میزنه،
همین موقع هاست....😭
کناره گیر شده بود و کم حرف.😣💚
#شهید_منوچهر_مدق 🌸
@Mazhabiha_asheqtarand
#عاشقانه_شہدا 🌹

هرچی من از بلندے می ترسیدم، 😰منوچهر عاشق بلندي و پرواز🕊 بود...
باورش نمی شد من بترسم می گفت: "دختري که با سه چهار تا ژ_سه و یک قطار فشنگ دوشکا ده دوازده تا پشت بام رو می پره چه طور از بلندی می ترسه؟"

کوه که می رفتیم، باید تله اسکی سوار میشد روی همین تله اسکی ها داشتم حافظ قرآن می شدم!😆
من رو می برد پیست موتورسواري می رفتیم کایت سواري. اگه قرار به دیدن فیلم بود، من رو می برد فیلم هاي نبرد کوبا و انقلاب الجزایر...!

برام کتاب زیاد📚 میاورد به خصوص رمان هاي تاریخی.
 با هم می خوندیمشون...
منوچهر تشویقم می کرد به درس خوندن. خودش تا دوم دبیرستان بیشتر نخونده بود.💚

#شهید_منوچهر_مدق 🌸

@Mazhabiha_asheqtarand
#عاشقانه_شہدا 🌹

یک بـار وصیت کرد: «وقتی مـن را گذاشتید توے قبر، یک مشت خاک بپاش به صورتم.»
پرسیدم: «چرا؟»😳
گفت: «براے ایـن‌که به خودم بیایم.
ببینم دنیایـے کہ بهش دل بسته بودم و به خاطرش معصیت می‌کردم یعنے همین😔💚
#شهید_منوچهر_مدق🌸

@Mazhabiha_asheqtarand