Смотреть в Telegram
جنگ‌زده‌ایم انگار زیر نور شمع می‌نویسم و می‌خوانم. روز است اما، نه خانه نورگیر و نه خورشید نورافشان. گربه‌ها زیر پتو مانده‌اند از سرما. جنگ‌زده‌ایم انگار. تعطیل است. برق مدام قطع می‌شود. شازده* می‌گوید: «مملکت سراسر ویرانه است- سراسر.» بی‌کفایتی حاکمان و بوالهوسی شاهان و دزدی مقام‌داران، کِی و کجا تاریخ ایران را رها خواهد کرد؟ به هزاران جان ازدست‌رفته میندیشم، پی آبادی. به جوانی. به‌ آوارِ سرخوردگی. به مهتا. نزدیک‌ترین خاطره از آرزوی موفقیت برای کسی در جای دیگری از جهان. در بی‌وطنی. درد، راه گلو می‌پیماید، لرزشی بر لب‌ها و چانه می‌اندازد و از چشم‌ها جاری می‌شود. سرد است هوا. تاریک. دوداندود. رنج‌زده و تنها نشانِ حیات، صدای پای گربه‌هاست که از خواب رسته‌اند و دنبال‌بازی می‌کنند. من؟ هیچ اندر هیچم. خزیده به کنجی، دلخوش به دانایی. مملکت؟ سراسر ویرانه است. سراسر؟ ✍🏼 مریم کشفی *شخصیتی در رمان مادران و دختران، مهشید امیرشاهی، کتاب اول. ➡️ @maryamkashfi290 #از_تو
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Бот для знакомств