گفتگو با نویسندهنمایی چغر و بدبدن
-خب اگه موافقید بریم سر اصل مطلب؟
+تا اصل مطلب چی باشه.
-همین... همین که شما یه کرمریزیهای خاصی در نوشتههاتون دارید.
+والا... میگن از کوزه همون برون تراود که در اوست. اگه شما کرمی میبینی لابد تراویده دیگه.
-یعنی براتون مهم نیست مخاطب چی برداشت میکنه؟
+تا مخاطب کی باشه.
-عجب... برخی شاکیان که شما از الفاظ نابهنجاری در نوشتههاتون استفاده میکنید و... خب... در شـأن نویسنده نیست.
+شأن نویسنده رو کی تعیین میکنه؟
-اووم... عرف.
+آهان... تا اون عرف چی باشه. ولی سوال من اینه که تشخیص «الفاظ نابهنجار» با کیه؟
-متوجه نمیشم.
+یه مثال از الفاظ نابهنجار من تو نوشتههام بزن.
-مثلن «پفیوز» که خیلی زیاد هم استفاده میکنید. یا «گوه»، «ریدن» و یه سری فحش دیگه.
+ماشالا حافظهی خوبی هم داری... شایدم کلن از «الفاظ نابهنجار» خوشت میاد؟... بگذریم... عرضم به حضورتون که «پفیوز» در اصل یعنی اون پُفی که گربهسانان موقع دعوا به خودشون میدن. یه جورایی آفتابه لگنه. در معنایی که من به کارش میبرم یعنی اونی که پُخی نیست ولی زیادی هارت و پورت داره. حالا اینکه معانی دیگری هم ازش درآوردن به من مربوط نیست... در ضمن، فحش محبوب منه و بعد از اینم زیاد ازش خواهم نوشت.
-اما اینی که میگید توجیه خوبی برای استفاده از الفاظ رکیک نیست.
+نه دیگه... داری پفیوزبازی درمیاری. اول گفتی «نابهنجار»، حالا میگی «رکیک». این دوتا بار معنایی متفاوتی دارن ها؟... گرچه اگر زبان متن اقتضاش رو داشته باشه چرا که نه. از الفاظ رکیک هم باید بهره برد.
-یعنی شما عملن ترویج بدزبانی میکنید.
+نه... شما واقعن تنت میخاره. ببین دوست عزیز، مثلن وقتی دوتا آدم لاشیِ زنبارهی هفتخط باهم دعوا میکنند و شما میخوای این صحنه رو بنویسی، میتونی بگی: «ای نابخرد زشتکردار. چرا مواد مخدر مرا دادی به اِسی؟» بعد اون طرفم جواب بده: «شرم بر تو باد سیهبختِ نابکار. هنوز پول آن حبهای قبلی را ندادهای بیمقدار.»
-بزرگنمایی میکنید خانم کشفی. منظورم همچین چیزی نیست. حالا این به کنار، در مواقعی که روایتی از خودتون مطرح میکنید چرا این الفاظ وجود دارن؟ خدای نکرده شما که از قماشِ...
+لاشیا نیستم؟... ظاهرن بدت نمیاد همچین برچسبی هم بزنی روی ما.
-نه جسارت نمیکنم. فقط حرفم اینه...
+باشه گرفتم. ببین عزیز جان، اگه دوست داری از من یه شخصیتی ببینی که جز «درود و سپاس فراوان» چیزی ازش درنمیاد خب متاسفم، اشتباه گرفتی. من یه آدم معمولیام مثل همه. طبیعتن یه وقتایی لابلای حرفام فحش هم میدم. اصلن ماجرای «من» رو بذاریم کنار. فحشها یا به قول شما «الفاظ نابهنجار» مگه کلمه نیستن؟ مگه در روابط روزمره به کار نمیرن؟ چرا باید از ساحت کتابت حذفشون کنیم؟ اگه این سانسورهای درونی اینقدری ما رو آچمز میکنن که تحمل خوندن چنین واژههایی رو نداریم، پس صد رحمت به سانسورهای بیرونی.
-اما... مگه قرار نیست ادبیات در خدمت اخلاق باشه؟
+کی همچین چیزی رو گفته؟ بعلاوه کدوم اخلاق؟
-اگه اینجوری پیش بریم که در همه چیز باید شک کرد.
+آره خب... چی بهتر از تردید؟
✍🏼 مریم کشفی
پن: مصاحبهای با خود که ادامهدار خواهد بود. شاید./شمام اگه سوالی داشتید بنویسید که از این یارو بپرسم.
➡️ @maryamkashfi290
#یادداشت