Смотреть в Telegram
کمی راضی‌تر از خودراضی (یادداشت امروز برشی از روزهایم در سال ۱۳۹۱ است) *** گروهی ۵ نفره بودیم. یک سال روزهای چهارشنبه راس ساعتی، همسفر می‌شدیم به سمت دانشگاه. تا شهر مقصد ۱۷۰ کیلومتری فاصله بود. دو شب در خوابگاه بودیم و عصر جمعه به قصد خانه، یکدیگر را به خدا می‌سپردیم. دو نفر از عزیزان از سهمیه استفاده می‌کردند. سن‌شان کمتر از ۳۰ سال بود. آن‌ها معاونت مالی بیمارستان و اداره دارایی را داشتند. همکلاسی‌ام فرزند شهید بود، درست یک ماه قبل از تولدش. خانواده‌اش در یکی از شهرستان‌های جنوبِ خراسان زندگی می‌کردند. کمی بعد مادر به عقدِ برادر شوهر در می‌آید و صاحب دو دختر دیگر می‌شود. دخترها در همان شهر ازدواج کرده و ریشه گرفته بودند. اما همکلاسی‌ام چند سالی بود که به همراه همسر و فرزندش در مشهد زندگی می‌کرد، همیشه خواهرهایش را بی‌عرضه خطاب می‌کرد و با سربلندی می‌گفت که استعداد بسیاری در کسب موفقیت دارد. *** عصر جمعه بود در مسیر برگشت مشغول مرور دغدغه‌هایمان بودیم: + «خبرداری بنیاد شهید وام جدیدی میده، موعد بازپرداخت یک سالِ بعد» - «حالا مبلغش چقدی هست؟» + « حدود ۴۰۰میلیون تومان.» - «خجالت نمی‌کشن اینم شد وام، نمی‌ارزه یک هفته خودت رو درگیر شندرغاز کنی؟» + «پیگیری خاصی نداره، پر کردن فرم و شماره حساب و.‌..» - «معلوم نیست بودجهٔ ما را کجا خرج می‌کنند که پول خردشون به ما می‌رسه، همین ۴۰۰ میلیون هم برا خودشون» + «خانم دکتر، حق دارید سه تا آپارتمان در بهترین محلهٔ مشهد دارین، نیازی ندارین.»* - «باور کن همین دانشگاه را هم زوری میام، حوصله درس خوندن ندارم.» راست می‌گفت؛ حوصلهٔ درس خاندن نداشت. اساتید دانشگاه موظف بودند در هفته یک ساعت کلاس خصوصی داشته باشند تا مباحث سخت را مجدد برای‌شان توضیح دهند. شنیدن این کلمات در فضای بستهٔ ماشین، ما سه نفر را غرق در محاسبهٔ مبلغ وام و آرزوهای دست نیافتنی‌مان کرد. بغل دستی‌ام جوری به پهلویم زد که هر چه ریشته بودم پنبه شد، نگاهم در نگاه راننده گره خورد، چشمانش از حدقه در رفته بود، بیشتر به آسفالت جاده می‌ماند. *** باز مُهر سکوت بر لب می‌زنم، زیرا نمی‌توانم خود را به جای دیگران بگذارم. نمی‌توانم حسِ دختری را بفهمم که قبل از تولد، پدرش را برای دفاع از کشور از دست داده است. نمی‌توانم قوانینی وضع کنم تا بنیاد شهید بتواند قدر و ارزش واقعی خانواده‌ی ایثارگران را آن‌گونه که در شأن آن‌هاست بپردازد . *** اما آیا شما هم در میان کسان خود افرادی را دارید که به راحتی دیگران را بی‌عرضه و خود را عرضه‌دار خطاب کنند؟ به راستی در مورد دیگران نظر دادن چه دشوار است. *خانم دکتر بعد از این، گویا طبق قوانین مدارک ارشد در پرونده استخدامی معادل دکترای حرفه‌ای لحاظ می‌شود و با همین مدرک مشمول افزایش حقوق می‌شوند. #یادداشت_روزانه ✍️ منصوره بانام
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Бот для знакомств