فاقد نیستیم؛ واقف نیستیم
«کوتاه نویسی را مثل چیزهای دیگر نمیشود یکسره نوشت. نویسنده باید با مسئلهای برخورد کند، آن را بشناسد و بفهمد، بالا و پایین کند، علل و عوامل آن را پیدا کند، اگر لازم باشد راه برون رفت از آن را.
و در کوتاهترین شکل آن را تحویل خواننده دهد. مسئولیت فکر کردن، پذیرفتن یا نپذیرفتن آن، به گردن خواننده میافتد.
خواننده باید بسیار به آن فکر کند، تعریفهایی برای آن پیدا کند. مثالهای فراوان، آن را باز و بسته کند، زیر و رو کند، بپذیرد، یا با اطلاعات قبلی خود رد کند.
وقتی نویسنده مینویسد: «فاقد نیستیم؛ واقف نیستیم» خواننده پیدا میکند که «درد ما نداشتن نیست؛ ندانستن است.» یا « نه آنکه نداشته باشیم؛ بلد نیستیم با داشتههای خود چگونه رفتار کنیم.»
وقتی نویسنده مینویسد: «منفی نبودن مثبت نیست؛ مثبت نبودن منفی است.» اشاره دارد به آدمهایی که فقط میکوشند منفی نباشند و هیچ کار مثبتی هم انجام نمیدهند، با سنگ فرقی ندارند.
در کوتاهنویسی، در برخورد با کل و کلی، خواننده باید به جزء و مورد پی ببرد.
به همین علت کم میخواند و زیاد فکر میکند.
شاید کتاب کوتاهنویسی «کتاب همراه او» شود بارها آن را در شرایط گوناگون بخواند و به آنچه میخواند فکر کند.»
هرمز انصاریاگر نتوانی اندیشهات را بیان کنی،*
اگر نتوانی احساست را بر زبان آری،
چه فرق میکند که
اندیشه و احساس داشته باشی،
یا نداشته باشی؟
***
کمک به درماندگان**
در ذهن تو با «نان» است
در ذهن من با « اندیشه».
***
اگر «تغییر» را بفهمی،***
دل به آنچه «هست» نمیبندی.
*صفحه ۷
صفحه ۲۰
*صفحه ۱۸
#معرفی_کتاب
کتاب «فاقد نیستیم؛ واقف نیستیم» هرمز انصاری