میزبان

در میت سی تا چهل‌ ساله‌ها با نیکا دریافتم که انسان هر لحظه به دنبال معناست و سیری ناپذیره و همین انسان رو جذاب و قابلِ کشف می‌کنه.

نیکا

من.

زن ایرانی در کل خیلی تخمش بود کسی از ریخت و قیافش خوشش میاد یا نه. اگرم سرمه می‌کشید و سرخی می‌زد عمدتا برای زیباتر شدن نبود. یه نمود قدرت درش داشت و جزو مناسک شخصی روزمره‌ و روتینش بود.

آناهید در جایگاه یه محقق واقعا انسان مصممیه ، خیلی وقتا هم به من توی تحقیقاتم کمک کرده و باهم غوغا به پا کردیم ،  الآنم داره تحقیق می‌کنه و به همون اندازه مصممه ، و من دوست داشتم توی جایگاه خودم بهش توی تحقیقش کمک کنم.
و خب یکی از راه های کمک کردنم اینجوری بود که از شما بپرسم چی درمورد داستان های زمستون میدونید؟
مثلا یه افسانه با بک گراند برف و سرما  یا اصلا در ارتباط مستقیم باهاش به طوریکه همه بدوننش ( ینی محلی باشه )
یه جشن که از پایان دی ماه تا قبل از چهارشنبه سوری گرفته بشه ، حالا هر جشنی
رسومات بومی مردم برای جشن سده ( دهم بهمن)
میتونید راجبش با آناهید حرف بزنید اون مشتاقه که بشنوه ، چون به تحقیقش کمک میکنه
@MayaDRM
(مختص کسایی که فامیل روستا یا شهرستان دارن و میتونن داستان تعریف کنن).

یک مادر و پسری که شاید از دور زیبا ویا شاید نازیبا هستند، هرچه که هستند، هستند! :)

:))))

انقدر پاره هستم که کاش خدا خودش بیاید من را بدوزد.

روز پدر بر پدراتون مبارک، پدر خوبش خوبه، بدش پدر درمیاره.
اگه پدر خوب باشه، هرروز روزشه.

اما احترام قائلم برای دنیای بزرگسالی.

دارم فرار می‌کنم از دنیای بزرگسالی.

همین باعث میشه که دیگه دلت نیاد ناراحتشون کنی :)

اونا حتی اگر ناراحتشون کنی به خودت پناه میارن ::::)

اونا هیچ ترس از آینده ندارن :)

اونا عاشقن، اونا سرشار از شوقن :)

کوچولوها تو ثانیه تصمیم میگیرن :)

کوچولوها تو زمستون با دمپایی میرن بیرون :)

کوچولوها در ثانیه می‌بخشند :)