🇮🇷مکتب‌مهدوی🇾🇪🇵🇸

#داستانک_مهدوی
Канал
Логотип телеграм канала 🇮🇷مکتب‌مهدوی🇾🇪🇵🇸
@maktabmahdavyПродвигать
235
подписчиков
2,25 тыс.
фото
1,63 тыс.
видео
352
ссылки
مکتب‌مهدوی ارسال‌مطالب مهدوی در وصف‌مولامون اقامون امام زمان (عج) حدیث ونقل قولهای ظهور 📝 عرض ارادت صبح شب خدمت حضرت پدر✋ دعاهای مخصوص ظهور سلامتی مولا🤲 با حضور سبزتون سرافرازمون کنید https://t.me/+S6D1Ud6U8VhmMWU0
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج

▪️گفت: به خدا قسم که من، شما و دوستان شما را دوست دارم.
راستی که چقدر شیعیان شما زیادند!

فرمود:
شیعیان ما چقدرند؟
گفت:
زیادند. خیلی زیاد!
پرسید:
می‌توانی آن‌ها را بشماری؟
گفت:
بیش از آنی هستند که قابل شمارش باشند.

فرمود:
(هیهات!) هر وقت تعداد آنها ۳۱۳ شیعه کامل شود، آنچه می‌خواهید (ظهور) اتفاق می‌افتد.
امام صادق علیه السلام برایش از اوصاف شیعیان واقعی فرمود؛
از اینکه مرد رازداری و تقیه‌اند.
از اینکه اهل حب و بغض‌اند.
از اینکه قناعت‌پیشه‌اند و از طمع به دورند...

پرسید:
کجا می‌شود آن‌ها را یافت؟

شنید: "در گوشه و کنار زمین...
آن‌ها اگر در جمعی حاضر شوند کسی آن‌ها را نمی‌شناسد
و اگر غایب شوند کسی سراغشان را نمی‌گیرد...
در اموالشان با هم مواسات می‌کنند
و با هم یکدل‌اند."

📚برگرفته از غیبت نعمانی، باب ۱۲، حدیث۴.

#یاری_حضرت
#داستانک_مهدوی
#سبک_زندگی_مهدوی
▫️صدای ناله‌اش، جمعیت را به گریه انداخته بود.
تا همین جمعه‌ی قبل، پیامبر برای خطبه خواندن به او تكیه می‌داد.
حالا اما برای رسول خدا منبر ساخته بودند.
ستون چوبی مسجد مدینه، طاقت دوری حجت خدا را نداشت.
صدای ناله‌اش هر لحظه بیشتر می‌شد!
پیامبر صلی الله علیه وآله از منبر جدید پایین آمد؛
سراغ تكیه‌گاه قدیمی‌اش رفت؛
در آغوشش گرفت؛
نوازشش کرد؛
ستون حنّانه آرام شد.
پیامبر به منبر جدید برگشت.
رو به مردم فرمود:
حتی این چوب خشک هم دلش برای من پر می‌کشد؛
حتی این ستون هم از دوری پیامبرش غصه‌دار می‌شود؛
ولی انگار برای بعضی از شما، دوری و نزدیكی من فرقی ندارد!
اگر این ستون را در آغوش نمی‌گرفتم، تا قیام قیامت ناله می‌كرد!

📚 بحارالأنوار، ج‏۱۷، ص ۳۲۶.
📚 تفسیرالعسکری علیه‌السلام، ص۱۸۸.


دلتنگِ امام زمان شدن از نشانه‌های ایمان است...


#انتظار_حضرت
#داستانک_مهدوی
#پیامبر_اکرم صلی الله علیه و آله
#مهدی‌ما‌خواهدآمد


با هزار زحمت آمده بودم مدینه،
مهمانِ خانه امام شدم.
حضرت برایم از ظهور گفت؛
از اینکه انتظار ظهور مثل جهاد در رکاب رسول خداست.
صحبت که به اینجا رسید، غریبه‌ای وارد شد.
امام حرفش را قطع کرد.
حسرتش ماند روی دلم.
تا وقتی مدینه بودم، یازده بار دیگر هم آمدم خانه‌ی امام،
اما نشد!
نشد که امام دست از تقیّه بردارد و سخنش را کامل کند.

یک سال گذشت؛
دوباره آمدم مدینه.
باز هم مهمان خانه حضرت.
امام صادق علیه السلام کلامش را این طور کامل کرد:

«مهدی ما خواهد آمد؛
غم‌ها را از شیعیانش خواهد زدود،
پس از سختی‌های بسیار،
پس از روزگار آزمایش‌های طولانی،
پس از زمانه‌ی اندوه و هراس...
خوش به حال کسی که آن زمان را درک کند.»

📚 برگرفته از کمال الدین، ج۲، ص۳۳۴


#بلای_غیبت
#داستانک_مهدوی
#زیبایی_های_ظهور