مختصری در شکنجه خودخواسته ای به نام کتاب/ یار مهربان
۳۱ سال است در سفرهایم به ایران و از ایران، دچار معضلی به نام «کتاب» و تبعات گسترده آن هستم.
۱. قیمت کتاب و هزینه پست یا فریت آن در همه دنیا بسیار گران بوده و گرانتر شده.
۲. با افزایش مداوم هزینه های زندگی و مشکل معیشت، کتاب از سبد خرید بسیاری حذف شده و من نیز ناگزیر عادت خرید زیاد کتاب را تعدیل کرده ام.
۳. همسر گرامی مدام و به حق نگران و معترض هزینه خرید کتاب و فضای کوچک منزل برای انبار این همه کتاب است.
۴. خانه پدری در ایران را میخواهند بفروشند و چند هزار جلد کتابهای من یکی از معضلات است.
۵. ۲۲ سال قبل گاراژ/ کارگاه منزل خودمان را به دفتر/ کتابخانه ای شبیه مغازه بقالی با قفسه های تودرتو تبدیل کردیم، ولی حالا به دلیل حجم انبوه کتاب، عملا انباری کتاب شده.
۶. دورتادور اتاق پذیرایی هم کتاب روی زمین بود که با چند قفسه بلند فعلا تاحدی مهار شده.
۷. مشکل محدودیت اضافه بار در پرواز به خاطر کناب همیشه هست. گاهی با اغماض، گاهی با دعوا و گاهی با پرداخت اضافه بار حل میشود.
۸. بعضا اجازه بردن کتاب بیشتر از وزن مجاز به داخل کابین هواپیما هم مشکل زا است.
۹. ماموران گیت آخر خروج در فرودگاه امام بعضا به کتاب حساسند و به آنها، ولو کتابهای تازه منتشر شده با مجوز نشر در ایران به عنوان شیی مشکوک ضدامنیتی نگاه میکنند و دوست دارند تک تک کتابها را با دانش محدودشان ارزیابی کنند.
۱۰. همکاران همین دوستان در فرودگاههای میان راه (اغلب، استانبول، دوبی و دوحه) هم کم و بیش همین مساله را دارند. به ویژه در پروازهای دارای توقف طولانی.
۱۱. در فرودگاههای بریتانیا هم خواهران و برادران خدوم امنیتی که در ۱۸ ماه اخیر مدام زحمت میدهند هم با ولع خاصی تک تک کتابهایم را بازرسی و صورت برداری کرده و از جلدشان عکس میگیرند.
۱۲. گاهی (به ندرت) هم پیش آمده که در ورود به ایران ماموران گمرک و امنیت، به کتابهای غیرفارسی یا فارسی چاپ خارج گیر میدهند.
۱۳. ناگزیر به اسباب کشی هستیم و یکی از معضلات حدی حمل این همه کتاب و یافتن منزلی برای نگهداری آنها است.
۱۴. بعد از این همه گرفتاری، وقتی در منزل کم کم کتابها را یکی یکی مرور میکنم، میبینم بعضا در موارد معدود برخلاف عنوان فریبنده، نویسنده مشهور و یا ناشر معتبر، اساسا ارزش این همه مشقت و دردسر را نداشته و از نظر محتوایی مهم نیستند.
۱۵. خلاصه که برخلاف ادعای شاعر مرحوم، آقای عباس یمینی شریف، این «یار مهربان» چندان هم «با سود و بی زیان» نیست و اغلب بدجوری دردسرآفرین است.