به مزار فاطمهاش نگاه میکرد؛ و با خود میگفت: تو چنان در دل علی جای گرفتهای که هرگز فراموش نمیشوی. عشق تو در دل علی با شیر عجین شده، و با جان به در رود. •معانیالاخبار،ص۸۵
دِلُم نازک شده یحیی. کم مونده بِزنُم زیر گریه. بِزنُم زیر کاسه کوزهی هرچی امیده که برا خودُم بافتُم. کم مونده، اِندازه سر سوزن که بِزنُم زیر همچی و همهکس و بِرُم. جوری که انگار اَ همون اول نبودُم.