Смотреть в Telegram
ایده‌ی بچگانه وقتی ایده‌ای برای نوشتن نداری، ریزبینانه به هر سوراخ سمبه‌ای می‌نگری تا شاید جرقه‌ای در ذهن‌ات زده شود و شروع کنی تند و تند نوشتن. شاید هم چشمان‌ات را ببندی و زور بزنی از لا‌به‌لای روزمرگی‌ات چیزی بیرون بکشی و پیروزمندانه یادداشت‌اش کنی. امشب اما هر کاری کردم، نشد که نشد. دریغ از یک ایده‌ی خشک و ناقابل. تسلیم شدم و گوشی را روی میز انداختم. به آشپز‌خانه رفتم تا دم‌نوشی بخورم و کمی حال و هوای‌ام عوض شود. پرده‌ی سالن گوشه‌ای جمع شده بود. غروب با بچه‌ها قایم‌موشک بازی کرده بودم. هر دو پشت پرده‌ی توری قایم شده بودند و یک‌صدا فریاد می‌زدند: "اگه می‌تونی بیا ما رو بگیر." وروجک‌های دوست‌داشتنی هستند؛ چه در بیداری‌ چه حالا که خواب‌اند و ایده‌ی یادداشت امروزم شده‌اند. 🖋 مهدیه بیات ➡️ @mahdie_bayat #خاطرات_روزانه #یادداشت_روزانه
Telegram Center
Telegram Center
Канал