آنیتا: ولی تو هیچوقت صحبت نمیکنی .... یعنی .... کم صحبت میکنی
مکوئین : به خاطر اینکه در حیرت تو نمیدونم چی بگم
آنیتا: ... *یکم سرخ شد
آنیتا یکم خندید : فکر نمیکنم اینقدر زیبا باشم
مکوئین: اگر زیبا نبودی آفتاب در مقابل درخشش موهات کم نمیآورد تا شب به سراغ ما بیاد!
آنیتا: خب این زیادیه *سرخ بیشتر
*مکوئین دست آنیتا رو گرفت و نزدیک خودش کشید
آنیتا لحظه ای تعادلش رو از دست داد و دست روی سینه مکوئین گذاشت
صورتشون نزدیک هم بود
به هم خیره بودند
برقی درون چشمان آنها بود
مکوئین : اگر زیبا نبودی
هیچوقت ساکت نمیشدم
#مکوئین
#آنیتا
#شیپ