مدرس فقهی امام محمد باقر علیه‌السلام

#کتاب_استناد
Канал
Логотип телеграм канала مدرس فقهی امام محمد باقر علیه‌السلام
@madras_embПродвигать
1,07 тыс.
подписчиков
834
фото
77
видео
77
ссылок
قالَ الصَّادقُ علیه السلام: مَنْ تَعَلَّمَ اَلْعِلْمَ وَ عَمِلَ بِهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ دُعِيَ فِي مَلَكُوتِ اَلسَّمَاوَاتِ عَظِيماً قم، خیابان معلم، نبش کوچه 21
#کتاب_استناد

💠 وجه تسمیه «بتریّه»

«بُتریّه» یا «بَتریّه» یا «اَبتَریّه»، شاخه ای از زیدیّه بودند.

در وجه تسمیه «بتریه»، نظرات گوناگونی بیان شده است:
أ. به گزارش کشّی، روزی رهبران این شاخه به محضر امام باقر علیه السلام رسیدند، در حالی که زید هم، نزد امام علیه السلام بود. آنان به امام باقر علیه السلام عرض کردند: «ما علی و حسن و حسین [علیهم السلام] را ولیّ خویش می دانیم و از دشمنان ایشان تبرّی می جوییم و به ابوبکر و عمر نیز تولّی می ورزیم و از دشمنان آنان تبرّی می جوییم.» ناگهان، زید رو به آنان کرد و گفت: «أَ تَتَبَرَّءُونَ مِنْ فَاطِمَةَ؟! بَتَرْتُمْ‏ أَمْرَنَا بَتَرَكُمُ اللَّهُ! (آیا از فاطمه [علیهاالسلام] تبرّی می جویید؟! امر ما را قطع کردید؛ خدا [امر] شما را قطع کند!» طبق این نقل آنان از آن روز، «بتریه» نام گرفتند. (رجال الكشي؛ ص236)

ب. یکی از رهبران این شاخه، کثیر نوّاء است. برخی معتقدند چون وی ملقّب به ابتر بود (مقالات الاسلامیّین، ص68)، یا چون ابتر الید (مقطوع الید و دست بریده) بوده (السرائر، ج3، ص566) شاخه وی «بتریّه» نامیده شده است. گفته اند مغیرة بن سعید، لقب ابتر به او داده است (الحور العین، ص 155).

ج. در برخی منابع، آنان را به سبب تبرّی جستن از عثمان در شش سال پایانی خلافتش، «بتریّه» نامیده اند (مسائل الامامة، ص200).

با توجه به نام یکی از رهبران این شاخه، یعنی حسن بن صالح بن حیّ، آنان را «صالحیّه» نیز خوانده اند (رجال الطوسیّ، ص130، رقم1327).

📚 استناد؛ ص۴۵۴

#رجال
@madras_emb
#کتاب_استناد

💢 بررسی مشیخه هنگام اعتبارسنجی روایات

● درباره لزوم بررسی مشیخه هنگام اعتبارسنجی روایات، سه مبنا وجود دارد:

۱. مبنای اوّل: مشهور متأخّرین، بررسی و ارزیابی مشیخه را به عنوان بخشی از سند، حتّی در کتاب‌های مشهور، لازم می‌دانند.

۲. مبنای دوم: برخی میان کتاب‌های مشهور و غیر مشهور، فرق نمی‌گذارند و بررسی مشیخه را در کتاب‌های غیر مشهور، لازم می‌دانند.

۳. مبنای سوم: برخی بررسی مشیخه را مطلقاً لازم نمی‌دانند.

● بنا بر تحقیق، بررسی مشیخه تهذیبین مطلقاً لازم نیست؛ امّا بررسی مشیخه کتاب من لا یحضره الفقیه لازم است.

📚 کتاب استناد، ص۱۴۴

@ketabe_Estenad
#کتاب_استناد

💢 تعبیر «لا بأس به»

● تعبیر «لا بأس به» به خودی خود، بر نفی عیب دلالت می‌کند و با توجه به اینکه در دانش رجال، راویان از نظر شرایط قبول خبر بررسی می‌شوند، این تعبیر نفی کننده هر گونه عیبی است که مانع از قبول خبر راوی باشد؛ از این رو، مفاد آن با مفاد لفظ «ثقة» یکسان است؛ مگر آنکه قرینه خاصی نشان دهد این تعبیر، منحصر به بخشی از مفاد لفظ «ثقة» (صدق، ضبط، صحت مذهب) است؛ البته، از تعبیر «لا بأس به»، مرتبه بالای وثاقت فهمیده نمی‌شود.

📚 استناد، ص۳۵۳

@madras_emb
#کتاب_استناد

💢 دلالت نداشتن تعدّد مدخل بر تعدّد عنوان

● تعدّد وجود مدخل‌های مشابه در کتاب‌های رجالی، دلیل محکمی بر تعدّد صاحبان مدخل‌ها نیست؛ بلکه تعدّد وجود مدخل‌های یکسان یا مشابه در یک کتاب رجالی - به ویژه فهرست و رجال شیخ طوسی - نیز، دلیل محکمی بر تعدّد صاحبان مدخل‌ها شمرده نمی‌شود؛
زیرا چه بسا برای یک راوی، چند مدخل ذکر شده باشد که علّت آن، اجتهاد مؤلّفان کتاب‌های رجالی یا تردید آنان در تعدّد، یا غفلت آنان از وحدت صاحبان مدخل‌ها، یا تحفّظ بر عین مطالب مصدر اصلی است.

● البتّه، فراوانی اطّلاعات رجالی مؤلّف - که می‌تواند از گستردگی منابع رجالی وی باشد - و میزان دقّت او، در این مسئله، مؤثّر است.

📚 کتاب استناد، ص۶۱

@ketabe_Estenad
#کتاب_استناد

💢 تعبیر «ثقة فی الحدیث»

● تعبیر «ثقة فی الحدیث» به معنای «مورد اعتماد در حدیث» است. در نگاه نخست، شاید تصّور شود تنها تفاوتِ تعبیر «ثقة» مطلق (بدون قید) و تعبیر «ثقةٌ فی الحدیث» این است که قید پیش گفته، قلمروِ وثاقت راوی را به روشنی بیان میکند؛ اما این قلمرو در تعبیر «ثقة» مطلق، با توجه به مناسباتِ حکم و موضوع فهمیده می شود؛ در حالی که هر دو تعبیر، صادق و ضابط بودن راوی در روایت کردن، و صحّت مذهب او را می فهمانند.

● اما با دقت در کلام رجالیان، نادرستی این تصور، روشن می شود؛ زیرا از تعبیر «ثقةٌ فی الحدیث» نمی توان صحتب مذهب راوی را برداشت کرد و این احتمال وجود دارد که آنان با آوردن قید «فی الحدیث»، تنها در مقام بیانِ صادق و ضابط بودن راوی در نقل کردن بوده اند و کاری به صحت و فساد مذهب وی نداشته اند.

● منشا این احتمال - که قابل توحه نیز، هست- برخی کاربردها در کتاب های رجالی است؛ برای نمونه:
1. تعبیر «ثقةٌ فی الحدیث» را رجالیانی به کار برده اند که در بسیاری از توثیقات خویش، تعبیر «ثقة» را مطلق آورده اند و این تعدد تعبیر، اِشعار دارد که برای تفنّن در عبارت نبوده؛ بلکه آنان به دنبال بیان مطلبی متفاوت بوده اند.
2. در برخی توثیقات، در کنار تعبیر «ثقةٌ فی الحدیث» تعابیری دیگر برای بیان صحت مذهب راوی به کار رفته است؛ برای نمونه: «ثقة فی الحدیث، صحیح الاعتقاد» (رجال النجاشیّ، ص84، رقم203) ... این کاربردها اشعار دارد که گویا رجالی، تعبیر «ثقةٌ فی الحدیث» را برای بیان صحت مذهب راوی کافی نمی دانسته و ناگزیر، تعابیر دیگری آورده است.
بنابراین، در توثیقاتی که تنها تعبیر «ثقةٌ فی الحدیث» به کار رفته، نمی توان گفت رجالی در مقام بیان صحت مذهب راوی بوده است.

● تعبیرهای «ثقة فی الروایة» ، «ثقه فی روایته» ، «ثقة فی الروایات» ، «ثقة فی روایته» و «ثقة فیما یرویه» نیز، مفاد تعبیر «ثقة فی الحدیث» را دارند.

📚 استناد، 352

#رجال
@madras_emb
#کتاب_استناد

💢 توحید مختلِفات

● در اسناد روایات، گاه از یک راوی، با عناوینِ گوناگون یاد شده است؛ بدین گونه که گاه، نام راوی و نام پدرش به کار رفته و گاه، کنیه و گاهی نیز، لقب او به کار رفته است.

●برای نمونه، در کتاب کافی، از احمد بن ادریس گاه با عنوان ابو علی اشعری یاد میشود و از سکونی هم، گاه با عنوان اسماعیل بن ابی زیاد و گاه با عنوان شعیری نام برده میشود؛ چنان که از ابن ابی عمیر گاه با عنوان محمد بن ابی عمیر و گاه با عنوان محمد بن زیاد یاد دیگر عناوین یاد می شود.

●این شیوه نام بردن سبب پیدایش عناوین گوناگونی در طریق ها شده که مراد از همه آنها یک راوی است؛ از این رو؛ بحث «توحید مختلِفات» و بررسی اتّحاد عناوین مختلف، مطرح می شود؛ بحثی که در علم رجال اهمیّت دارد، به ویژه هنگامی که تنها یکی از عناوین، در کتاب های رجالی توثیق شده باشد.


📚 استناد، ص311

#رجال
@madras_emb
#کتاب_استناد

💢 لفظ ثقة

● اگر عامّه یک راوی را توثیق کنند، چه بسا بتوان برداشت کرد که آن راوی از نظر آنان، امامی نبوده است؛ زیرا به نظرِ شرح نگاران و رجالیان عامّه، «شیعه بودن» مجوز کافی برای نسبت دادنِ ضعف و جعل به راوی شمرده می شود؛ البته، برخی رجالیان عامّه برای نسبت دادنِ ضعف و جعل راوی، افزون بر شیعه بودن وی، لازم می دانند که آن راوی، صحابه و خلفاء را مذمت کرده باشد.

● اما اگر شیعیان غیر امامی که معمولا با افراد امامی ارتباط داشته و از این رو، مطالب خویش را برای امامیه بیان می کرده اند، لفظ «ثقة» را به طور مطلق درباره یک راوی به کار ببرند، چنین توثیقی ناظر به مذهب راوی نیست؛ بنابراین، توثیقات ابن عقده (که کتابش برای استفاده امامیه نوشته) و ابن فضّال (که توثیقاتش را برای عیّاشی بازگور کرده است) برای غیر امامی بودنِ راویان، دلالت نمی کنند.

📚 استناد، ص349

@madras_emb
#کتاب_استناد

💢 واقفه؛ کِلاب مَمْطُوره

● «واقفه» در اصطلاح عام، برای همه فرقه هایی به کار می رود که بر امامی توقف کنند و شهادت آن امام و جانشینی فرد دیگر پس از ایشان را نپذیرند؛ «سبأیّة» و «ناووسیّه» و «مولّفة» این گونه اند. ولی مراد از واقفه در کتب رجالی، اصطلاح خاصۀ آن، یعنی توقف کنندگان بر امامت امام کاظم علیه السلام است.

●فرقه واقفه به چند گروه تقسیم شده اند:
گروهی از آنان معتقد شدند امام کاظم علیه السلام، مهدی قائم است و از دنیا نمی رود تا آنکه شرق و غرب را به تصرّف خویش در آوَرَد و زمین آکنده از جور و ستم را با عدل و داد پُر سازد.
برخی از اینان، بر این باور بودند که امام رضا و امامان پس از ایشان علیهم السلام، امام نیستند؛ بلکه خلفایی هستند که یکی پس از دیگری می آیند تا هنگامه خروج امام کاظم علیه السلام فرا رسد؛ از این رو، پذیرش خلافت ایشان برای مردم لازم است ... .

● در میان امامیه همه گروههای واقفه به «ممطوره»(1) نیز معروف شدند.
———————
1. سبب این معروف شدن این بود که علی بن اسماعیل میثمی و یونس بن عبدالرحمن با یکی از واقفه مناظره می کردند؛ هنگامی که سخن میان آنان اوج گرفت، علی بن اسماعیل رو به وی کرد گفت: «ما انتم الّا کلاب ممطورة» (شما جز سگانِ باران خورده نیستید!) یعنی شما از مُردار بدبوترید؛ زیرا هنگامی که سگ، باران خورده و خیس می شود از مُردار بدبوتر می شود (فرق الشیعة، ص81-82).

📚 استناد، ص464

#اعتقادات #فرق_ادیان #واقفه #رجال
@madras_emb
#کتاب_استناد

💢 سبک نگارش تهذیب

شیخ طوسی تصمیم داشته کتابی "فقهی استدلالی" در شرح کتاب مقنعه* بنویسد؛ اما پس از تالیف بخش زیادی از کتاب طهارت، از آن تصمیم برگشته و این رویکرد را پیش گرفته که بر پایه کتاب مقنعه، یک جامع حدیثیِ دربردارنده احادیث فقهی تالیف کند.

* المقنعه مهمترین اثر فقهی شیخ مفید و دربردارنده فتاوی ایشان در بیشترِ ابواب فقهی است.

📚 استناد؛ ص۸۹

@madras_emb
#کتاب_استناد

💠 فقه زیدیّه

● زیدیّه در فقه، اختلاف بسیاری با امامیّه دارند و نظام فقهی جداگانه ای بنا نهاده اند. آنان در اصول، با معتزله هم عقیده اند و در بیشتر فروع، به مذهب ابوحنیفه نزدیک اند.

● در کتاب های رجالی شیعه، برای فرقه زیدیّه، تعبیر "اصحابنا" به کار نرفته است که به نظر میرسد منشا آن، تفاوت های فراوان آنان با فقه امامیّه است.

📚 استناد؛ ص۴۵۲

@madras_emb
#کتاب_استناد

💠 ویژگی رجال کشّی

کتاب رجال کشّی درباره شرایط حاکم بر زمان ائمه (علیهم السلام)، دسته بندی های موجود در میان اصحاب، فرقه های انحرافی و چگونگی پیدایش آنان و اعتقاداتشان و چگونگی برخورد ائمه (علیهم السلام) با آنان، و دیگر مطالب مربوط به تاریخ شیعه، اطّلاعاتی مفید و ارزشمند دربر دارد.

📚 استناد؛ ص۴۷

@madras_emb