مهناز خانوم! محمود خان گفتن بیاید پایید کارتون دارن .مهناز _ باشه الان میام. سری تکان دادم: باشه! پوران جلو امد و صورتم را بوسید : اهی قربونت برم پاشو یکم به خودت برس _ ولش کن نمی خواد. پوران بمیره رومو زمین ننداز نمی خوام جلوی اینها این شکلی بری، بذار ببینن دختر من تو هر شرایطی باشه باز از اینها سر تره، پاشو قربونت برم و خودش به سمت کمد رفت ویک دامن قهوه ای پشمی بلند و یک بلوز کرم یعقه کشتی چسبان استین بلند برایم اورد، کمک کرد تا انها را بپوشم بعد مرا جلوی اینه نشاند موهایم را شانه کرد و دورم ریخت کمی هم ژل زد تا حلقه های موهایم بهتر خود را نشان دهد . احساس میکردم یک عروسک خیمه شب بازی هستم! همینجور بی حرکت نشسته بودم تا پوران هر کار دوست دارد انجام دهد .پوران_ یکم از این سرخاب سفیداب ها هم بزن عین ماست شدی ._ ولش کن حوصله داری؟جوری نگاهم کرد که دلم سوخت …. همه این کارها را برای من می کرد..
✅عزیزان
#رمان خیانت سرد رو در صفحه
#اینستاگرام کانال شروع کردیم. دوست دارم که شما هم در کنارمون باشید
❤بفرمائید
👇👇🛑 صفحه
#اینستاگرام کانال روانشناسی خیانت همسران
👇👇Instagram.com/ravanshenasi_khianat_hamsaran