#خیانت_سرد با قدمهای محکم به سمتم اومد و دستش را دراز کرد، آرام با او دست دادم.
سلام .. امیر علی فراهانی هستم.
وای خدا …… قدرت و غرور خواصی در رفتار و حرف زدنش پیدا بود ازش ترسیدم!!! من در مقابل او مثل جوجه ای لرزان و بی پناه بودم. تا جایی که میشد سعی کردم به خودم مسلط بشوم و با صدایی که برای خودم هم غریب بود گفتم : سلام ، خوشبختم …… از این طرف بفرمائید و انها را به حال خصوصی راهنمایی کردم و خودمو روی اولین مبل انداختم، دلم می خواست محو میشدم و خود را درون مبل قایم میکردم. نمیدونستم چه بگم!! کلمات در ذهنم جور نمی شد چند سالی بود که با کسی رفت و امد نداشتم..
✅عزیزان
رمان خیانت سرد رو در صفحه
#اینستاگرام کانال شروع کردیم. دوست دارم که شما هم در کنارمون باشید
❤بفرمائید
👇👇🛑 صفحه
#اینستاگرام کانال روانشناسی
خیانت همسران
👇👇Instagram.com/ravanshenasi_khianat_hamsaran