💢 انتخابات و بوی ترخینه و روین دُن !✍عباس گراوند
برف سنگینی باریده و همه جا سفیدپوش شده بود. آفتاب که بالا آمد کم کم سر و کله اهالی روستا پیدا شد. مغازه قدیمی ما پاتوق شان بود. چند تکه هیزم ، گرمای آتش ، دورهمی صمیمانه مردم و بگو بخندهای همیشگی...
ساعتی به گفت و شنید و گپ روزگار گذشت. شاطهماس ، همسایه مان ، بلند شد ، جوری که همه بشنوند گفت:
" برا ، ایمه ترخینه دیریم و روین دُ ُ نا "! و بعد لبخندزنان ادامه داد : " هر که دارد هوس ترخینه و روین بسم الله "!
دو سه نفر بلند شدند و با شاطهماس راه افتادند. بین راه متوجه می شوند که "دخترِ خان " هم آنجاست ؛ "خانواده شاطهماس بزرگش کرده بودند و به اصطلاح ، دایه اش به شمار می رفتند". دختری بود سرزبان دار و نکته سنج که گهگاهی هم با تیغ زبان تیزش، فَک و فامیل و آشناها را می نواخت!
تصمیم می گیرند سر به سرش بگذارند . وارد که می شوند با اهل خانه احوالپرسی می کنند. اما از عمد با بی محلی از کنار دخترِ خان می گذرند و بدون سلام و علیک با او، گوشه ای می نشینند.
دختر خان لحظاتی متعجب می ماند .درنگی می کند و متفکرانه همه را زیر نظر می گیرد .عاقبت رو به یکی از آنها با عتاب می گوید: "شمسعلی ! فکر بِکَم بو ترخینه و روین دُن تُن شنفت ، اِ ویرتان چیا دت خُنِی اَر ایره نیشتیه؟!"(فکر کنم بوی ترخینه و روغن دامی را شنیدید فراموش کردید که دختر خان اینجا نشسته؟)
این جمله از آن روز در روستا مشهور شد و هرگاه کسی در کاری آداب یا قول و قرارها را فراموش می کرد به او می گفتند ؛ فکر بکَم بو ترخینه و روین دُنِت شِنَفت، اِ ویرت چیا دِت خُن ار ایره نیشتیه !
این روزها، بارها به این حکایت فکر کرده ام ؛ هر گاه فیلم و عکس جلسات انتخاباتی را می بینم یا
خبر "موج حمایت" و"بیعت" و "تجدید میثاق" افراد و اقشار مختلف با کاندیداها را می شنوم یاد آن جمله دخترِ خان می افتم و با خودم می گویم ؛باز هم بوی "ترخینه و روین انتخابات" به مشام مان خورد و همه چیز فراموش مان شد!
یادمان رفت تا همین چند وقت پیش جور دیگری صحبت می کردیم ؛ وقتی درفضای واقعی یا مجازی با همگفت و گو می کردیم ، از مشکلات وبحران های مزمن منطقه سخن می گفتیم و از کم کاری های مسئولان و از فراموش کردن وعده ها توسط نمایندگان واز فقر و عقب ماندگی و محرومیت منطقه و از بیکاری و از حال بد این دیار ...
یادمان رفت که تا تصادفی می شد از وضع افتضاح جاده های منطقه می گفتیم ، تا جوانی اعداممی شد از بحران بیکاری جوانان می نوشتیم ، تا
خبر خودکشی دختر یا پسری منتشر می شد از فقر و محرومیت دیارمان می نالیدیم ، تا کارخانه و کارگاهی در شهرهای دیگر افتتاح می شد از نبود کارخانه و مجتمع های صنعتی در منطقه گله و شکایت می کردیم و در تمام موارد هم "بحق"، مدیران و نمایندگان سالها و دهه های اخیر را مقصر می دانستیم .
فراموش کردیم با گذشت حدود سه دهه هنوز طلسمتکمیل جاده کوهدشت- خرم آباد شکسته نشده !با گذشت دو دهه از نصب اولین بنِرِ تبریک سد معشوره ، به جای آب ، سراب، پشت سد خیالی جمع شده ! باگذشت یک دهه هنوز نه از پتروشیمی کوهدشت اثری هست و نه از کارخانه و نه از شهرک صنعتی گل گل!
بوی"ترخینه و روین" انتخابات را که شنیدیم؛ منِ بازنشسته یادم رفت که حقوقم کفاف یک سوم ماه را هم نمی دهد ، هم ولایتی کشاورزم یادش رفت که همین امسال پول گندمش را چهار ماه بعد از تحویل ، آن همبه صورت قسطی داده اند و تازه به جای عذر خواهی ، نرخ بذر و کود سال بعدی اش را، سرسام آور، اضافه کرده اند. همکار عزیز فرهنگی ام فراموش کرد که همین شب عید گذشته، حقوقش را چگونه پرداخت کردند و رتبه بندی اش با چه کیفیتی اجرا شد و به همین ترتیب سایر اقشار هم یادشان رفت و دوباره صف "بیعت" تشکیل شد و "تجدید میثاق" !
"توسعه و پیشرفت" نسبتی آشکار دارد با "مطالبه گری" . هر جا پیشرفتی در هر منطقه ای می بینیم بی تردید سهم عمده آن به خواهندگی و پیگیری شهروندان و باشندگانش برمی گردد. عقب ماندگی و محرومیت دیار ما نیز بی دلیل نیست . تا زمانی که ارزان فروشی می کنیم و سطح توقعات مان را در حد و اندازه خواسته های شخصی و زودگذر پایین می آوریم و مطالبات عمومی و پایدار را به فراموشی می سپاریم اوضاع ناگوارمان تغییری نخواهد کرد .
انتخابات،جدا از تمام اشکالاتش، فرصتی است برای بیان مطالبات انباشته شده ، برای بازخواست نمایندگان فعلی و ادوار گذشته که هر کدام به سهم خود در وضعیت فعلی سهیم اند ، برای فریاد کمبودها و مشکلات و کم کاری ها و بی توجهی ها به شهر و منطقه . برای گرفتن تعهد و ضمانت عمل به شعارها .
با بوی "ترخینه و روین" انتخابات فریفته نشویم، مصلحت جمعی را فدای منفعت شخصی نسازیم ؛ مطالبه گری را تمرین کنیم...
#خبر_لرستان 🆔 @lorestanaligoodarz