( حکم نویس)
چگونه است سیاهی
از دل تاریکی می شکفد
یا شب از دل ظلمت
و یا ظلمت
تاریکی را می زاید
و تاریکی چاقو را
و چاقو خون را
و خون معراج ظلمت است
بر گلوی آفتاب
از پشت درختان زیبادشت
وقتی تاریکی چاقو می کشد
و چراغ ها خاموش می شوند
و چلچراغ ها خاموش می شوند
به دست های بی دست
و لباسهای خالی بند رخت
مشکوکم این روزها
به هرکس که چاقویی
در دست ندارد و لبخندی
بر لبانش نشسته است
به قلمها
به حکمنویسهای پنهانی
و دلالان تاریکی
وقاتلان چراغ
و گریه می آید مرا
هادی خوانساری
@hadikhansarii