Смотреть в Telegram
درختی دیوانه‌ام که برای اجاق زمستانت اگر هیزم بخواهی، ریشه‌هایم را بیرون می‌آورم از خاک و به‌سمت آتش قدم برمی‌دارم چیزی از من بپرس کاری از من بخواه که تنها من جوابش را بدانم که تنها من از عهده‌اش برآیم بخواه تا بمیرم بخواه تا زنده بمانم بخواه تا کاری کنم برایت مثل دم کردن چای در شبی برفی، مثل انداختنِ چند تکه یخ در لیوانِ تابستان، مثل روشن کردنِ سیگارت در اتاقی تاریک، مثل هر کار دیگری که دوست داری تنها یک ‌نفر برایت انجام دهد بپرس از من که چگونه از پاهایم گذشته‌ام و با قلبم به‌سراغت آمده‌ام چون درختی که با برگ‌هایش خود را به پاییز می‌رسانَد بخواه از من که برایت توضیح دهم با من چه کرده‌ اندوهت که بعد از این هرجا درختی دربرابر زرد شدن مقاومت کند خودم یک‌تنه آبروی پاییز را می‌خرم. #لیلا_کردبچه «درنا در بزرگراه» @leila_kordbacheh
Telegram Center
Telegram Center
Канал