*برای یک متن زیبا از خواندن اش پشیمان نمیشوید❣#عروس_مومنة*
*🌼🍃پسری بعد از چهار سال مهاجرت و جمع آوری پول به پدرش که شخص پرهیزگاری بود تماس گرفت و از او خواست تا دختری را به عروسی وی برگزیند. پدر نیز چنین کرد و پسرک با شوق و شور فراوان به کشور بازگشت.*
*🌼🍃بعد از عروسی نگاه به خانمش انداخت درحالیکه چادر به سرش بود اما او را بد رنگ ترین و زشت ترین دختر یافت.*
*🌼🍃پسرک بسیار افسرده شده و با خود میگفت که چرا پدرش این دختر را به همسری وی انتخاب کرده درحالیکه او اصلاً زیبا نیست و با همین افسردگی به خواب رفت.*
*🌼🍃نیمه های شب خانمش او را از خواب بیدار میکرد اما او پس از بیدار شدن دوباره به خواب میرفت، خانمش باز بیدارش میکرد و او باز هم خواب میرفت بار سوم خانمش به صورتش آب ریخت و پسر بیدار شد.*
*🌼🍃خانم به شوهرش خطاب کرد:*
*"میدانم که من اصلاً مورد پسند تو نیستم اما آرزویم عمل کردن به این کلام رسول الله صل الله علیه و آله و سلم بود :*
*❣ "رحمت خدا بر مردی باد که نیمه های شب خانمش را بیدار کند اگر بیدار نشد روی صورتش آب بریزد و با او یکجا به نماز تهجد بپردازد.*
*❣ و رحمت خدا به زنی باد که نیمه های شب شوهرش را از خواب بیدار کند اگر بیدار نشد روی صورتش آب بریزد و به او اقتدا کرده نماز تهجد ادا کند."*
*🌼🍃و در ادامه گفت:*
*"هدف من از ازدواج تقریبأ عمل به همین حدیث است،*
*آیا با من نماز میخوانی؟!*
*آیا میشود به تو اقتدا کنم نماز تهجد را با هم بخوانیم؟!*
*آیا ممکن است مرا به این آرزویم برسانی؟!"*
*🌼🍃بعد شوهر وضو گرفت و خانم به شوهرش اقتدا نمود و نماز تهجد را خواندند.*
*🌼🍃سبحان الله همین امر سبب آرام شدن دل مرد جوان و مهر و محبت شدید نسبت به همسرش شد و دست قضای الهی و تقدیر بر آن شد که آن زن زیباترین زن از دید مردش شود...*