🔳خشت اول گر نهد معمار کج/ به بهانه سالگرد امضای فرمان مشروطیت
✍ اسماعیل شمس
🔸در فایل پیوست، مصاحبه اینجانب با آقای محسن آزموده که امروز در روزنامه اعتماد چاپ شده آمده است. آنجا در پاسخ به پرسشهای ایشان نکات ناگفتهای از مشروطیت را مطرح کردهام و نمیخواهم اینجا تکرارشان کنم. آنچه در این یادداشت کوتاه به آن میپردازم غلطخوانی تاریخ مشروطه است. چرا ما تاریخ خود را غلط و اشتباه میخوانیم؟ این غلطخوانی تنها محدود به مشروطه نیست و در بسیاری از دورههای دیگر وجود دارد و معالاسف آسیبهایی به ما زده است که تا سالها ادامه خواهد داشت. غلطخوانی تاریخ بسیار خطرناکتر از نخواندن تاریخ است و این، از قضا در جوامعی بیشتر است که بیش از همه مدعی تاریخدانی هستند. یقین دارم در هیچ جای جهان به اندازه دیار ما مدعیان تاریخدانی وجود ندارند. شاید در هیچ محفل دوستانه یا فضای عمومی کسی از فیزیک حرف نزند، اما تاریخ ورد زبان همه است و هرکس در هر مقام و موقعیتی تحلیل تاریخی میکند و بر متخصصان تاریخ میتازد؛ نتیجه آن شده است که تاریخ، غلط و غیرعلمی خوانده شود و پیداست کهغلط خوانده شدن تاریخ هم جامعه را به بیراهه میبرد.
🔸هرسال که سالروز مشروطه فرا میرسد، اکثریتی عظیم به مدح و ستایش آن میپردازند. یکی این روز را درخشانترین روز تاریخ ایران و فرمان امضاشده در آن را سند رهایی ایران مینامد و یکی دیگر از قانون مترقی و بینظیر مشروطه میگوید و آن سخنگو و نماد و نماینده پهلوی در خارج هم راه نجات ایران را در بازگشت به مشروطه میجوید. من نمیدانم که آیا آن افراد متن فرمان مشروطه یا نص قانون اساسی مشروطه را خواندهاند یا نه، اما به فرض آن که خوانده باشند چگونه چنین نتیجهگیریهای غیرواقعی و نادرستی را از آن ارائه میدهند؟
🔸در فرمان مظفرالدین شاه که نام فرمان مشروطه بر آن نهادهاند، نه تنها کلمه مشروطه نیامده که کلمات قانون و آزادی و دموکراسی و برابری هم به هیچ وجه به کار نرفتهاند.هدف مجلسی هم که قرار بود تشکیل شود، نه قانونگذاری توسط نمایندگان منتخب مردم، بلکه «مشاوره و مداقه لازمه» در« مهام امور دولتی و مملکتی و مصالح عامه » توسط نمایندگان پنج صنف شاهزادگان و اشراف و اعیان و اصناف و علما و تجار تهران(نه همه کشور) و ارائه نتایج مشورتی خود به «هیئت وزرای دولتخواه» پادشاه بود. مجلس مورد نظر شاه در واقع یک مجلس مشورتی بود که هدف آن چیزی جز اصلاح رویه جاری مملکت مطابق منویات شاه نبود.
🔸از فرمان مشروطه بگذریم و به قانون اساسی مشروطه که با اصرار برخی مشروطهخواهان و تخطی از فرمان شاه تصویب شد، بپردازیم. درست است که قانون اساسی یک نظام مبتنی بر قانون را ولو ناقص، جایگزین نظام مستبد و مبتنی بر نظر شخصی پادشاه کرد، اما آیا به قول برخی روشنفکران و ملیگرایان آنقدر مترقی است که راه سعادت ایرانیان در بازگشت به آن نهفته باشد؟ کاری به کاسبان بازار مکاره سیاست ندارم، اما تردید دارم مدعیان صادق بازگشت به پادشاهی مشروطه حتی یک بار قانون اساسی را خوانده باشند، زیرا در این صورت محال بود، چنین بگویند. در متن مصاحبه به برخی نقایص و تناقضهای این قانون پرداخته و نشان دادهام که نه در مقام مقایسه با امروز بلکه با معیارهای جهانی آن روز هم باز یک قانون مترقی نیست و بسیاری از مشکلات یک قرن گذشته ایران هم ریشه در آن دارند. برای نمونه، مخاطب و موضوع قانون اساسی مشروطه، مردان مسلمان شیعه ایرانی باسواد و فارسیدان هستند و بس؛ و دیگر مردمان ایران هیچ جایگاهی در این قانون ندارند و از هیچ حقوقی برخوردار نیستند و نهایت حقی که مشروطیت برای آنان قائل شده این است که در برابر "قانون دولتی" متساویالحقوقند؛ در حالی که روشن نیست که قانون دولتی چیست.اگر از حق وتوی مصوبات مجلس توسط ۵ نفر از مجتهدین که البته عملی نشد، بگذریم، مسٲله اصلی، قدرت بسیار زیاد پادشاه در این قانون است که گاه حتی از دوره استبداد بیشتر است و مهمتر از همه اینها قدرت تبصره ها و استثناهایی است که اصل قانون را به غل و زنجیر کشیده و آن را مشروط و بیخاصیت کردهاند.
🔸به راستی آیا میتوان قانونی را که بیشتر از نصف جامعه را کالمعدوم میداند و به هیچ وجه آنان را نمیبیند، مترقی خواند؟ جالب آن است که مشروطهخواهانی چون سلطان العلما و صوراسرافیل که جانشان را فدای مشروطیت به معنای دولت قانون و نه پادشاهی مشروطه کردند، نخستین منتقدان قانون اساسی مشروطه بودند و آن نظام را خیانت به آرمان جنبش مشروطه و فریبی بزرگ برای ممانعت از تحقق خواستههای اصلی مردم میدانستند، اما امروز پس از ۱۱٨ سال جماعتی همچنان سودای بازگشت به آن را دارند.
🔸گفتگوی نگارنده با روزنامه اعتماد را در لینک زیر مطالعه بفرمایید:
https://B2n.ir/s81353
@kurdistanname