🔺|
آتشبس؛ تمهید جنگِ بزرگتر، نه توقف جنگ|
[توجهی به رأی فقهی رهبر انقلاب درباره مقوله آتشبس و نیز پیشینه حزبالله لبنان]
✍حمیدرضا میررکنیبنادکی
حزبالله سرافراز لبنان تجربههای سخت و سنگین جنگ ۱۹۹۳ و عملیات سنگین «خوشههای خشم» در ۱۹۹۶ را پشت سر گذاشت. با پیروزی پشت سر گذاشت. در ماجرای جنگ ۱۹۹۶ حزبالله - نه به عنوان یک دولت، یا یک ارتش دولتی، بلکه- به عنوان یک گروه مقاومت اسلامی به نمایندگی از امت بود که میجنگید. با این حال با مقاومتش، موجودی در کسوت دولت و با ارتشی تمام قد را پای میز مذاکره کشاند. آن سرطان مهاجمِ همواره پیشرونده، حالا نه تنها متوقف شد بود بلکه وادار به امضای تفاهمنامهای «مکتوب» هم شد. مجبور بود امتیاز بدهد و این امتیاز دادن را هم با تعهدی حقوقی تضمین کند. همه جهان عرب انگشت بهدهان مانده بودند که چطور یک
گروه اسرائیل را وامدار و متعهد به چیزی کرده است. ظاهر امر آتشبس و توقف درگیری نظامی با رژیم بود، اما باطن ماجرا ادامه مبارزه در صورت و با سیرتی دیگر بود.
این مبارزه متوقف نشد و آن تفاهنامه آتشبس، تبدیل به مقدمه پیروزی بزرگ حزبالله در می ۲۰۰۰ شد. پیروزیای که به قول برخی مورخین اولین دستآورد روشن جهان عرب در برابر رژیم صهیونیستی، بعد از یومالنکبة بود. یعنی نخستین دستآورد جهان عرب از ۱۹۴۸ میلادی به بعد.(ن.ک:فرمانده در سایه:۴۶).
این نخستینبار نیست که آتشبسی بین جبهه اسلام و کفار حربی منعقد میشود و آخرینبار هم نخواهد بود. منطق آتشبس در اسلام همین است.
آتشبس توقف جنگ نیست، بلکه شیوهای از جنگیدن است. تمهید جنگی است بزرگتر و برای پیروزیای بزرگتر.
فقیه و مجاهد عظیمالقدر عصر ما ؛ حضرت آیتالله خامنهای(حفظهالله) در رسائل فقهی خود راجع به جهاد، در خصوص مقوله آتشبس چنین آوردهاند:
«انّ الإقدام علي السلم العدو المحارب ليس امراً جائزاً و مباحاً في أي وقت و علي أي حال، بل جوازه متوقف علي وجود ما يكفي في تبرير الإقدام عليه من الشرايط و الأحوال التي يعبّر عنها بالمصلحة. هذا مضافاً إلي ما يدلّ بظاهره علي المنع من السّلم و المداراة و التودّد مع الأعداء المحاربين؛ كقوله تعالى: "فلاتهنوا و تدعوا الي السّلم".»(ثلاث رسائل في الجهاد:٢٠٣)
بنابراین
در اسلام حالت اولیه میان جبهه اسلام و کفار حربی، جنگ است. تنها و تنها در صورتی که مصلحتی شرعی درکار باشد مسلمین اجازه آتشبس
موقت با دشمن را دارند. این مصالح هم گونهگون است و به تصریح ایشان تشخیصش تنها و تنها در دل میدان ممکن است؛ مثلا ممکن است یکی از این مصالح «تخویف عدوٍّ أخَر طامع في بلاد الإسلامي من جهة كونهم مشغولين بالحرب» باشد. یعنی ترس از اینکه مشغول شدن جبهه اسلام به جنگی، فرصتی برای بروز فتنه و جنگی دیگر را به فتنهگران بدهد. نظیر اتفاقی که طی این دو روز در سوریه شاهدش هستیم؛ و فرصتی که برای تکفیریهای ترکیهای-صهیونیست فراهم شدهاست تا قلب و پل مقاومت را دچار فتنهای تازه کنند و امثال این... . البته اینجا به دنبال تعلیل و بیان مصالحی که آتشبس در جبهه لبنان را واجب کرد نیستیم. فقط بیان دو تذکر ضروری بود؛
--یکی تذکر به پیشینه روشن حزبالله در این امر: تاریخ مقاومت لبنان نشان داده که هر آتشبسی تمهید پیروزی بزرگتری برای جبهه اسلام بوده است.
-- دیگری: تذکری به ماهیت آتشبس نزد ما مسلمین:
آتشبس در فقه اسلام همیشه موقت است؛ «فانقطاع المدّة و عدم الدوام قد أخذ في معنى الهدنة و تعريفها»(همان:۲۰۰) موقت بودن در تعریف آتشبس مفروض است؛ چه اسلام با کفر همواره در جنگ است و «جنگ جنگ تا پیروزی» عقیده قرآنی ما است. آتشبس بقول رهبر انقلاب «
نقول: تعلیق الهدنة و تأجيلها الي إلي أن يشاء الإمام»(همان:۲۲۶) است. با وجود پیمان آتشبس، امام جبهه هرگاه تشخیص دهد که وقت آن جنگ بالاتر رسیده است، با اشارهای مجاز است جبهه را دوباره بگشاید و عمر آتشبس به پایان خواهد رسید.
حتی اگر از دل میدان و دستاوردهای روشن آتشبس کنونی مطلع نباشیم؛ التفات و تذکر به این دو مطلب ما را از آیههای یأسی که برخی در این چند روز میخوانند دور خواهدکرد. آتشبس فعلی امتداد جهاد حزبالله در صورت و سیرتی دیگر است و نه توقف جهاد؛ و حزبالله در این جهاد «قطعا پیروز است».
کناش|حمیدرضا میررکنی