🚩🚩🚩🔴 به و برای #اسماعيل_عبدى
✍️مجید رعایایینزدیک
به نُه سالِ گذشته در خونِ جوانان وطن، میان آن همه میله و دار و درفش،
به قفسها هوای تازه بخشیدی. درست در بزنگاه تاریخیِ دستمزدهای عقب افتادهی ما، خودت را بند کردی
به مفهوم آزادی و برابری و اکنون با این خط شنود شدهایی که تو را برای عدالتخواهی
به زندان محکوم کرده است،
بهطوری عجیب، سرشار از درختهای خوشایند بلوط هستی. البته روزی هم آموزگاری که خیلی آتش تندی داشت
به من
به صراحتِ زبان فارسی گفت: «اگه ۲۰ هزار تومن
به حقوق من یکی اضاف کنن فوری میزنم زیر کاسه و خیلی دقیق و منطقی میرم سر کلاس جبر تدریس میکنم»...
و بعد من
به این فکر میکنم که
به جای دانش اگر شراب کاشته بودیم بوی خوشِ بلاهت از سلامتی کلمات کلیدی ادبیات فارسی
به جهان کوچکمان وارد نمیشد.
به این فکر میکنم که بیش از ۱۰ ماه از تصویب اعاده دادرسی تو گذشته است و هنوز در زندانِ
به سر رسیدنِ دوازده گلوله در نیمه شب را فریاد میکشی.
به این فکر میکنم اسماعیل عزیزم که چقدر دردِ دندانهات رسیده
به استخوان و دستگاه مقضی قضا و قدر عاجز است که تو را
به پزشکی خارج از زندان برساند برای چند ساعت. و ما اکثریتِ همکاران و کارگران این موطن
به این فکر میکنیم: «مرگ مالِ همسایه است» و
به هوای گرم تهران و رتبهبندیهای مضحک و سکوتمان ادامه میدهیم.
برادرم اسماعیل!
میبینی که ما یک مُشت نان
به نرخ روز شدهایم و در نتیجه
به امید این که دیگران برای ما کاری کنند انتظار میکشیم. ما جماعت خواب، بیدار نخواهیم شد، چرا که لایق بهترینها نبودهایم که اگر بودیم اکنون تو را در قفسی تنگ شده از بند نظامیان زندان کچویی
به نظاره ننشسته بودیم.
برادرم اسماعیل!
ما را ببخش که در تيمارستان جیبهایمان
به آسمان نگاه کردیم. ما را ببخش که تو در بدترین شرایط ممکن، تحملِ کیفری ناکرده میکنی و ما
به این فکر میکنیم که چگونه در مدرسهایی وارد شویم که شاگرداناش آن قدر راحت باشند که فوری بتوانیم درس داده_نداده از کلاس خارج شویم. ما را ببخش که کارگرانی با چندین ماه حقوق عقب افتاده بودیم اما ذرهایی جرأت نداشتیم از حقوق اولیهمان دفاع کنیم.
اسماعیل عزیزم!
درختهای زاگرس آتش گرفتهاند و فکر میکنم دیگر لوری و کوردی و تورکی نامِ دیگری برای شعرهای عاشقانه کشور ندارد.
ما را ببخش که فقط
به فکر منافع شخصی خودمان بودیم و تو و امثالِ تو را برای کلماتی که نگفتهایم
به درد استخوان و گلو رساندیم...
غرب ایران. بیست و هشتم مرداد
۱۴۰۲ خورشیدی
#ما_خاموش_شدنی_نیستیم
#جنین_زند_آجویی
🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران#مهسا_ژینا_امینی#نه_به_شکنجه_نه_به_اعدا#اعدام_قتل_عمد_حکومتی#زن_زندگی_آزادی
#فقط_کف_خیابون_بدست_میاد_حقمون
#پیش_بسوی_ایجاد_تشکل_های_مستقل_کارگری
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد#نان_کار_آزادی_پوشش_اختیاری
#نان_کار_آزادی_اداره_شورایی
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری
@komite_hhttps://t.me/+QGioAvQDU7Bxrapo