کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری

#علی‌_اشرف_درویشیان
Канал
Новости и СМИ
Бизнес
Политика
Образование
Персидский
Логотип телеграм канала کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری
@komite_hПродвигать
1,05 тыс.
подписчиков
17 тыс.
фото
7,07 тыс.
видео
6,22 тыс.
ссылок
خبر ها و گزارش های كارگری ،تصاوير، كليپ و مطالب و نظرات خود را از اين طريق برای ما ارسال كنيد. @h_komitte
Forwarded from تجربه نوشتن
هنگامی که ننه برای گرفتن خرجی پافشاری می کرد و بابا می نالید: «عصری، عصری!»
یعنی که عصری خرجی می دهم. عصر هم که می آمد و می گفت: «فردا،فردا.»
و فردا: «عصری،عصری.»
این ادامه داشت. عصرها و فرداها می آمدند و پدرم همیشه می گفت: «پول ندارم.» و خرجی را ناتمام می داد، یا اصلا نمی داد و همیشه بدهکار بود. بعضی از روزها هم کار به کتک کاری می کشید. بابا دیگر آن آدم همیشگی نبود.

گیس ننه را می گرفت و دور کرسی می گرداند و ما از بند دل جیغ می کشیدیم. فریاد می زدیم. به بیرون می دویدیم تا همسایه ها صدای مان را بشنوند و به فریادمان برسند. دوباره برمی گشتیم و روی دست و پای بابا می افتادیم.

جیغ های دلخراش اصغر همیشه در گوشم خواهد بود. این جیغ ها تا ابد مرا بیدار نگه خواهد داشت و مرا بر ضد آنکه همیشه خرجیش آماده است، آنکه شکمش مثل زالو پر است و کاری نمی کند همه خرجی داشته باشند، خواهد شوراند. بر ضد آنکه گوشش کر است و جیغ های اصغر را نمی شنود، ناله های ننه را نمی شنود، و بر ضد آنکه نفهمید و ندانست و نخواست بداند که چرا همیشه زیر چشم ننه ام از درد کبود بود، همیشه گیسویش شانه نزده و آشفته و پر درد و همیشه گرسنه بود، تا ما نیم سیر باشیم.

#آبشوران
#علی_اشرف_درویشیان

🌹سوم شهریور زادروز نویسنده

https://t.me/tajrobeneveshtan/2603
زنده یادان:
#علی_اشرف_درویشیان،
#پرویز_شهریاری،
#امیرحسین_آریانپور

نام و يادِ گرامی و عزيزشان در خاطره‌ی همه‌ی عدالت‌ پژوهان ماندگار است.

سروده‌ی زير منتسب به زنده یاد #امیرحسین_آریانپور است که همواره آن را زمزمه می کرد:

روزِ ما فرداست، فردا روشن است
شامِ تيره صبح را آبستن است

روشنی زايد ز بطنِ تيرگي
زاده بر زاينده يابد چيرگي

ما همه در راهِ صبحِ روشنيم
در دلِ تاريخ آن سو مي‌رويم

سيرِ ما سازنده‌ی تاريخ ماست
سيرِ تاريخی کجا از ما جداست

پس اگر با شوق و آگاهی رويم
راهِ تاريخیِ خود کوته کنيم

آفتابِ زندگی پاينده باد
چشمِ ما بر طلعتِ آينده باد.


کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری
@komite_h

@K_hmahang 👈 تماس با ما
🔴 #علی_اشرف_درویشیان، رفیق فرودستان
✍️ عبدالرضا قنبری

🔹«علی اشرف درویشیان»، شرف قلم، ملقب به لطیف تلخستانی را همه می‌شناسند. اکنون از میان ما رفت. او در زمینه داستان و پژوهش، کارهای خوبی انجام داده است. «صمد جاودانه شد» نخستین کتاب علی اشرف بود که به مناسبت مرگِ «صمد بهرنگی» نوشته شده است. «از این ولایت»، «آبشوران»، «درشتی» و… از مجموعه داستان‌های او هستند. رمان «سال‌های ابری» و «سلول ۱۸» نیز در کارنامه او می‌درخشند. علی اشرف کارهای پژوهشی در زمینه‌های مختلف نیز دارد. «افسانه‌های مردم ایران» در 19 جلد که با همکاری «رضا خندان»(مهابادی) کار شده، یکی از این پژوهش‌ها است که در آن، قصه‌ها و افسانه‌های ایران، گردآوری شده است....

🔹اشرف درویشیان ، در کودکی خود رنج‌های بسیاری را برای تکه‌ای نان تجربه کرد. «در مدرسه بر دستان کوچکش ترکه‌های چوب شکست تا از او انسانی فرمان‌بر بسازند، اما او فرمان نبرد تا از قامت آموزگاری که واژگان را با مهر بر زبان می‌راند و در دل دانش‌آموزان روستایی و محروم شهری می‌نشاند، فراتر رود و نویسنده «ایستادگی» معنا شود». زندان انگیزه او را در بیان فقر و نداری مردم بیشتر کرد و فرصتی شد برای نوشتن. داستان‌های او را می‌توان حبسیه نامید. در مجموعه «از این ولایت» می‌گوید:«باید اعتراف کنم که این زندان کرمانشاه بود که به‌طور خیلی جدی، مرا به نوشتن داستان واداشت. اوایل مرداد 1350 در کنگاور کرمانشاه دستگیر شدم. در آنجا مشغول گردآوری افسانه‌های کردی بودم و شب‌ها در قهوه‌خانه‌ها می‌خوابیدم؛ پلیس مشکوک شد و مرا تحویل ساواک داد... دوران سخت بازجویی که تمام شد و توانستم در میان زندانیان سیاسی و عادی، گوشه‌ای، جایی برای خودم دست و پا کنم، نشستم به مرور زندگیم و حوادث و تجربه‌هایی که دیده و اندوخته بودم و ناگهان در آن گوشه دلگیر، دور از چشم جاسوسان، بغض قلمم ترکید و داستان «ندارد» را نوشتم». شخصیت‌های او در داستان، در واقع مجموعه‌ای از تیپ‌های دور و بر خودش بودند....

متن کامل را در لینک زیر مطالعه کنید: 👇👇
http://www.hamdelidaily.ir/?newsid=39203

@khamahangy
تماس با ما @hkomite
🔴 یاد و خاطره #علی_اشرف_درویشیان را گرامی می داریم!

روز چهارم آبان ۱۳۹۶، قلب علی اشرف درویشیان برای همیشه از تپیدن باز ایستاد. با مرگ او، کارگران و زحمتکشان و مزدبگیران و کودکان فرودست جامعه، یکی از نویسنده گان واقعگرا، مبارز و برابری طلب را از دست دادند. براستی که او «رفیق کودکان، یار و یاور طبقه‌ی کارگر و تمام انسان‌هایی بود که برای فردایی روشن و شایسته‌ی انسان، مبارزه می‌کنند.»

علی اشرف درویشیان نویسنده ای بزرگ بود که به جز برای قلم، برای هیچ کس و هیچ حاکمی سر فرود نیاورد. چه آن زمان که در دهه ۵۰ تا آستانه بهمن ۵۷ در زندان محبوس بود و چه آن هنگام که در دهه ۷۰ برای اهدای جوایز ادبی دولتی، دعوت اش کردند؛ او در پاسخ به این دعوت در مصاحبه ای گفت که من چگونه در مراسمی دولتی شرکت کنم، مادام که از یک سو مردم ام در فقر بسر می برند و از سوی دیگر سایه سانسور بر سر ادبیات ما سنگینی می کند؟!

علی اشرف درویشیان بیش از نیم قرن صادقانه با قلم اش از کار و زحمت مردمی نوشت که در کنارشان زندگی می کرد و درد و رنج آنها را با کلمات به تصویر می کشید. این نویسنده توانمند با کتاب «از این ولایت» از زندگی و مرگ نیازعلی «نداردها» می نویسد و در «آبشوران» زندگی فلاکت بار محله های فقیر نشین و حاشیه ای شهر کرمانشاه را در برابر چشمان خواننده به نمایش می گذارد. در جایی دیگر، «کلاش قرمز» دختری به نام «گل طلا» را بر مرکب خود می نشاند و در آسمان شهر به پرواز در می آید تا فاصله طبقاتی که حاکمیت سرمایه به ارمغان آورده را به او نشان دهد.

علی اشرف درویشیان آثار ارزنده ای دیگری مانند «درشتی»، «فصل نان»، و «صمد جاوادنه شد»( به یاد صمد بهرنگی )، «خاطرات صفر خان» از زندانیان سیاسی قدیمی، و... نیز دارد. اما به همه اینها باید رمان «سال های ابری» را اضافه کرد که گنجینه ای تاریخی و ارزشمند از شرایط زندگی و رویدادهای اجتماعی یک دوره معین از تاریخ ایران است. آثار علی اشرف درویشیان برای همیشه در یاد و خاطرات همه پوینده گان هنر و ادبیات کارگری و معترض به نظام نابرابر سرمایه داری ماندگار است.

یاد و خاطره علی اشرف درویشیان برای همیشه ماندگار و جاوادنه است.

✔️ برگرفته از بیانیه «کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری» به تاریخ چهارم آبان ۱۳۹۶

https://t.center/khamahangy
🌹🌹🌹

" مرگ را نمی توانستم باور کنم. ننه چطور ممکن بود بمیرد؟ پس چه کسی رخت مردم را می شست؟ پس کی برای مردم کلاش می چید؟ هر وقت ما شیطانی میکردیم کی میان ران هامان را با چنگول کبود میکرد؟ چه کسی به بابا التماس میکرد که برای عیدمان جفتی جوراب بخرد؟ چطور ممکن بود ننه بمیرد؟ او می بایستی زنده باشد تا ظرف بشوید، جارو بکند، عذرا را شیر بدهد و بغض و دردش را بروز ندهد و روی جگرش بریزد. دست های یخ زده و قاچ قاچ خودش و ما را هرشب وازلین بمالد.
و برامان قصه بگوید. قصه های خوب. ننه خوب بود. همیشه دست هایش بوی صابون می داد، بوی پول خرده میداد و قاچ قاچ بود و دردناک بود.... "

( آبشوران - #علی_اشرف_درویشیان )

@khamahangy
تماس با ما @hkomite
▪️بیانیه #کانون_نویسندگان به مناسبت نخستین سالگرد درگذشت #علی_اشرف_درویشیان

علیاشرف درویشیان؛ قلم معترض فرودستان

انسان‌ها پس از مرگ با آنچه از خود به جا گذاشته‌اند در یادها می‌مانند و از این راه به حیات معنوی و اثرگذاری خویش ادامه می‌دهند. از درگذشت علیاشرف درویشیان نویسنده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی محبوب و سرشناس و عضو برجسته‌ی کانون نویسندگان ایران یک سال می‌گذرد. چهارم آبان ۱۳۹۶ پس از تحمل ده سال بیماری و عوارض جانکاه سکته‌ی مغزی سرانجام قلبی که برای فرودستان جامعه می‌تپید از حرکت بازماند؛ اما علیاشرف درویشیان به پایان نرسید؛ زیرا او همراه میراث ادبی و اجتماعی‌اش حی و حاضر در یادها خواهد ماند: با ده‌ها اثر داستانی و پژوهشی که هستی‌‌‌شان بر واگویی صدای هیچ‌بودگان بنا نهاده شده است.
هرجا و هر وقت کودکی از سرما کبود شود "سه‌خم خسروی" به یادمان می‌آید.
هر جای جهان کودکی از گرسنگی مزمن کشته شود، "ندارد"؛
آتش جنگ که دنیای فرودستان را منجمد کند، "خانه‌ی کوچک نمدی"؛
دیدن اندوه پدری که جوانش تیرباران شده، "نرگس برای نرگس"؛
هر جا و هر وقت گوری دست جمعی کشف شود، "آنها هنوز جوانند" ؛
صدای اعتراض به حکومت‌های ستمگر و شکنجه‌گر را هر وقت که بشنویم، "سال‌های ابری"؛
ترکه‌ی نازک جان دخترکی اگر در آتش جهل و فقر بسوزد، "هتاو"؛
عشق اگر پاک و شرم‌رو سر زند، "عشق و کاهگل"؛
آرزوی زیبا کردن جهان که سر برآورد، "باغچه‌ی کوچک ما"
و اگر دیدیم در پس همه‌ی تصاویر سیاه و واقعیت‌های چرکین، نبض زندگیِ پاک و عشقِ انسانی می‌تپد، درویشیان را به یاد می‌آوریم.
هر روشنفکر معترض و زندانی سیاسی و عقیدتی او را به یادمان می‌آورد که سال‌ها زندان آریامهری، و تعقیب و تهدید حاکمیت کنونی را متحمل شد. صدای مخالفت با سانسور هر جا که بلند شود او را در خاطرمان زنده می‌سازد، و ندای "آزادی اندیشه و بیان بی هیچ حصر و استثنا" هر جا که طنین‌‌‌‌‌‌‌انداز شود نامش را در ذهنمان بیدار می‌کند. هرگاه نویسنده‌ای از گردن گذاشتن به یوغ قدرت سرباز زند این جمله‌ی او به یادمان می‌آید که: "من بر سر سفره‌‌ی خون نمی‌نشینم". لیست سیاه حکومت‌ها هر جا که برملا شود نام او را در فهرست مرگ قتل‌های سیاسی زنجیره‌ای به یاد می‌آوریم. کانون نویسندگان ایران در دوره‌ی سوم فعالیتش تداعی‌گر اوست که یکی از چهره‌های برجسته و بنامش بود و خستگی‌ناپذیر برای دوامش تلاش می‌کرد.
او چنان می‌نوشت که دوست داشت و از چیزهایی می‌گفت که دغدغه‌ی واقعی‌اش بود. دنیای ادبی‌ او جهانی ورای زندگی‌اش نبود. خودش را می‌نوشت آن‌طور که می‌زیست و آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌طور می‌زیست که می‌نوشت.
وقتی به شگفتی از شکوفایی کسی سخن می‌گوییم که در خانواده‌ای فقیر زاده شده‌، در کنار گنداب‌رو کودکی‌اش را گذرانده و در زندگی کوشش‌های جان‌فرسا کرده و چهره‌ای محبوب و سرشناس یافته است، آن هم نه با پیروی از وضع موجود که در مخالفت با آن، درویشیان تداعی می‌شود. نویسنده و روشنفکر آرمان‌گرایی که نه در نیمه‌ی راه متوقف شد و نه هرازگاه میان رویکردها و مدهای اجتماعی و سیاسی گوناگون معلق زد، بلکه تا پایان طبیعی خود بر آرمانش ایستاد که چیزی جز سعادت مادی و معنوی انسان نبود.
از این دست یادگاران، تداعی‌گران و نگاه‌دارندگان یاد علیاشرف درویشیان بسیار است. زیرا میراث او به مثابه‌‌ی نویسنده و روشنفکر چنان و چندان هست که هر دم او را یادآوری کند.
یادش عزیز است؛ پردوام باد!
کانون نویسندگان ایران
۲ آبان ۱۳۹۷

https://t.center/khamahangy
🌈🌈🌈

ویس مراد با براخاص حرف زده بود و قرض هایش را به رخش کشیده بود . می خواست هتاو را برای خداداد ( پسرش ) بگیرد .
براخاص از ته دل راضی نبود . ولی فکر می کرد می دید باید قبول کند . یک نان خور کم می شد و قرضش را هم می داد و سر وکارش با ژاندارم ها نمی افتاد .
براخاص مادربزرگ را راضی کرد . مادر بزرگ مرتب اشک می ریخت و با خودش زمزمه می کرد : عزیزکم ،‌عصای دستم ، چه کسی خار ها را از دستم بیرون بیاره ؟
عاقدی که بالای اتاق نشسته بود ، پشت سر هم می گفت : مبارک است ان شاء الله ،مبارک است ان شاء الله .
براخاص که قیافه ی گرفته ای داشت ، رو کرد به ویس مراد و گفت : در صورتی راضی می شم که روی قرآن انگشت بذاری که تا بزرگ نشده ، دست به او نزنین .
ویس مراد من و من کرد و گفت : قبول دارم

هتاو را با گریه و زاری بردند . پا بر زمین می کوبید . عروسکش افتاد و جا ماند .

#هتاو
#از_این_ولایت
#علی_اشرف_درویشیان

@khamahangy
تماس با ما @hkomite
🔹🔸🔹🔸🔹🔸

ویس مراد با براخاص حرف زده بود و قرض هایش را به رخش کشیده بود . می خواست هتاو را برای خداداد ( پسرش ) بگیرد .
براخاص از ته دل راضی نبود . ولی فکر می کرد می دید باید قبول کند . یک نان خور کم می شد و قرضش را هم می داد و سر وکارش با ژاندارم ها نمی افتاد .
براخاص مادربزرگ را راضی کرد . مادر بزرگ مرتب اشک می ریخت و با خودش زمزمه می کرد : عزیزکم ،‌عصای دستم ، چه کسی خار ها را از دستم بیرون بیاره ؟
عاقدی که بالای اتاق نشسته بود ، پشت سر هم می گفت : مبارک است ان شاء الله ،مبارک است ان شاء الله .
براخاص که قیافه ی گرفته ای داشت ، رو کرد به ویس مراد و گفت : در صورتی راضی می شم که روی قرآن انگشت بذاری که تا بزرگ نشده ، دست به او نزنین .
ویس مراد من و من کرد و گفت : قبول دارم

هتاو را با گریه و زاری بردند . پا بر زمین می کوبید . عروسکش افتاد و جا ماند .

#هتاو
#از_این_ولایت
#علی_اشرف_درویشیان

@khamahangy
تماس با ما @hkomite
🔴 سیزده آذر روز مبارزه با سانسور

امسال سیزدهم آذر، روز مبارزه با سانسور را در حالی گرامی می‌داریم که عرصه‌ی سانسور ستیزی و دفاع از آزادی بیان یکی از یاران و رهروان همیشگی، پیگیر و نامدار خود، #علی‌_اشرف_درویشیان را از دست داده است. راه اما تا لغو و محو کامل سانسور، به‌ویژه سانسور آشکار و نهان دولتی، ادامه دارد و بی¬گمان، مانند گذشته، رهپویان پایدار خود را می‌پرورد. اگر مبارزه با سانسور وظیفه‌ی همیشگی نویسندگان و هنرمندان و آزادی‌خواهان در سراسر جهان بوده است، همین وظیفه‌ی انسانی در ایران ضرورت خاصی دارد؛ زیرا که جامعه‌ی ایران با عریان‌ترین، گسترده‌ترین و خشن‌ترین نوع سانسور روبروست.

سانسوری با مضمون ایدئولوژیک - سیاسی که قانون و قدرت همه جانبه¬ی دولتی پشتوانه‌ی حیات و اجرای آن است. مضحک و در عین حال مایه¬ی تحقیرانسان معاصر است که در قرن بیست‌ویکم هنوز قانون‌های قرن¬های سیاه گذشته بر انتشار آثار نویسندگان و هنرمندان و بر آزادی بیان شهروندان حاکم باشد؛ قانون‌هایی که در چند دهه‌ی اخیر دولت های متعدد پشت سرهم مجری آنها بوده‌اند بی‌آنکه اجازه‌ی چون و چرا در آنها بدهند؛ مگر در زمان انتخابات و کسب رای. آخرین نمونه‌‌اش دولت بنفش حسن روحانی است که در حوزه‌ی سانسور و قلع و قمع آثار ادبی و هنری به راستی یادآور "جیغ بنفش" است.

در چند سال اخیر "اصلاحیه" های بخش سانسور کتاب وزارت ارشاد چنان درازدامن شده است که اغلب از کتاب فقط جسدی آش و لاش شده برجای می‌گذارد که گاه برای صاحب اثر نیز قابل شناسایی نیست و فقط باید بر آن زار زد. اصلاً نفس اجبار به گرفتن "مجوّز" برای انتشار اندیشه و هنر سرکوبگرانه است. حال اگر این "مجوّز" نیز تضمین‌کننده‌ی توزیع و ارائه‌ی اثر نباشد، بلاتکلیفی و عدم اطمینان حاصل از آن یا به توقف کار هنری می‌انجامد یا به خودسانسوری بیشتر. نتیجه‌ای که مطلوب دم و دستگاه سانسور و انگیزه‌ی آن برای به کارگیری ساز و کار "عدم اطمینان" است. از پرده پایین کشیدن برخی فیلم‌ها یا ندادن اکران و ایجاد محدودیت برای آن¬ها و لغو اجازه¬ی اجرای کنسرت‌های مجوزدار و جمع‌آوری کتاب‌های منتشر شده که در نمایشگاه کتاب سال جاری به وفور رخ داد، از نمونه‌های مکرر در مکرر این روزها و در چند سال اخیراست. نمونه‌ی بارز دیگر ممنوعیت صدای زنان است؛ یعنی محروم کردن نیمی از مردم جامعه از حق بدیهی‌شان... سانسور همچنان با قوّت هر چه بیشتر ادامه دارد و مقابله با آن نیز.

سیزده آذر برای ارج نهادن به پیکاربا سانسور، برای اهمیت دادن به آزادی بیان بی‌هیچ حصر و استثنا، برای بزرگ‌داشتن کوشش‌های سانسورستیزان، روز مبارزه با سانسور نام گذاری شده است. این روز را گرامی می داریم و خواهان برچیدن کامل بساط سانسور، در هر شکل و لباس و به هر بهانه، هستیم.

کانون نویسندگان ایران
۱۱ آذر ۱۳۹۶

@khamahangy
تماس با ما @hkomit
⭕️ یادبودی علیه امنیت ملی!

دیروز جمعه دهم آذر ۱۳۹۶مراسم یادبود #علی_اشرف_درویشیان با جلوگیری پلیس امنیت برگزار نشد.
از چندروزقبل خانواده و دوستان درویشیان برای برگزاری یادبود به چند سالن و تالار در تهران مراجعه کرده بودند که همه جا ، مجوز از اداره اماکن نیروی انتظامی می خواستند بنا چار به سالن اجتماعات یک برج قناعت شد اما در آخرین ساعات، پلیس امنیت با مدیر ساختمان تماس گرفت و مراسم یادبود را ممنوع اعلام کرد. چرا؟
لابد برگزاری این مراسم را مغایر با امنیت ملی قلمداد کرده بودند. اصلا نویسنده- زنده و مُرده اش- ضد امنیت عمومی است! به قول یکی؛ نویسنده نباید بمیرد. زیرا امنیت را به خطر می اندازد. اصلا نباید به دنیا بیاید چون امنیت ملی! یک عده به خطر می افتد.

اتفاقا برای آن که ثابت شود امنیت ملی چقدر مهم است، به یک مراسم دیگر که در همین روز ممنوع شد، توجه کنید:
شماری از زنان و مردان در پارک آب و آتش تهران جمع شده بودند تا به یاد روز ۲۵ نوامبر که روز مبارزه با خشونت علیه زنان است، پیاده روی کنند. اما پلیس امنیت با حضور پر شمار خود از پیاده روی جلوگیری کرد چرا که پیاده روی با امنیت ملی مغایرت دارد.
پیاده روی در پارک هم شاید جنبه ی دیگری از برهم زدن امنیت ملی! باشد. می دانید چرا؟ چون که خشونت علیه زنان که مثل علی اشرف درویشیان نمرده، زنده است! و چون زنده است دیگر امنیت ملی! را بیشتر به خطر می اندازد .

اما دزدی ها و اختلاس ها و بالاکشیدن پول های مردم توسط بانک ها و بیکاری ها و گرانی ها امنیت ملی را به خطر نمی اندازد . اینجاست که امنیت ملی تعریف دیگری پیدا می کند.
خانواده ی درویشیان و دوستدارانش آمده بودند یاد نویسنده ای را گرامی بدارند که یک عمر از مردم پایین دست جامعه نوشت و آرزو می کرد که روزی با دست های همین مردم، دنیایی زیبا و آسوده و زیستنی تر بر پا شود. و زنان و مردانی هم در پارک آب و آتش می خواستند به یادِ دنیایی شاد و عاری از خشونت، راه بروند اما هر دو با دخالت پلیس امنیت روبرو شدند.

#سهراب_مهدی_پور

@khamahangy
تماس با ما @hkomit
‍ (https://attach.fahares.com/NiFFRll6FLqldwAWfIJK0Q==)


🔴 نیروهای امنیتی از بزرگداشت #علی_اشرف_درویشیان جلوگیری کردند

🔹کانون نویسندگان ایران خبر داده است نیروهای امنیتی مانع از برگزاری مراسم بزرگداشت علی اشرف درویشیان نویسنده ی فقید ایران شده اند.

بنابر اطلاعیه‌ی خانواده‌ی درویشیان که جند روز پیش منتشر شد قرار بود روز جمعه دهم آذر مراسم بزرگداشت علیاشرف درویشیان در سالن اجتماعات یک برج مسکونی برگزارشود. اما چند ساعت قبل از شروع مراسم، یک نهاد امنیتی با رییس هیئت مدیره ساختمان تماس گرفت و دستور داد مراسم نباید برگزار شود. به این ترتیب برنامه‌ی بزرگداشت درویشیان چند ساعت قبل از آغاز ممنوع شد.

شهناز دارابیان همسر درویشیان نیز با اعلام خبر لغو برگزاری مراسم یادبود علیاشرف درویشیان به ایسنا گفت: چند ساعت قبل از برگزاری مراسم یادبود علیاشرف درویشیان، از طرف یک نهاد با مدیریت ساختمان محل برگزاری مراسم تماس گرفته‌اند و گفته‌اند نباید این مراسم برگزار شود.

علیاشرف درویشیان ۴ آبان‌ماه در پی یک دوره بیماری طولانی‌مدت در سن ۷۶ سالگی درگذشت و ۸ آبان‌ماه در بهشت سکینه کرج به خاک سپرده شد.

https://t.center/khamahangy
🔻🔻#دریافتی 👇👇

🔴 گزارشی از روز خاکسپاری #علی_اشرف_درویشیان

ساعت هشت صبح رسیدیم به گورستان بهشت سکینه ی کرج. کمی بعد از ما پلیس و لباس شخصی ها رسیدند و از همدیگر سان دیدند و چنددقیقه ای با هم حرف زدند و بعدش پراکنده شدند.حدود بیست نفر بودند.
حیاط غسالخانه پر از جمعیت شده بود. پوسترهای عکس علی اشرف درویشیان بین مردم پخش شد و روی دستها بالا رفت. همزمان نیز شاخه های رز سرخ بین مردم تقسیم شد. بیش از دوهزار نفر جمع شده بودند.
تا جایی که من دیدم مردم از تهران ، کرج ، کاشان ، کرمانشاه ، از چهارمحال و بختیاری خواننده معروفش آقای شکارچی و از آمل ، ساری و شهرهای دیگر هم آمده بودند.

قبل از اینکه جنازه بیاد بیرون اعضای کانون نویسندگان ایران اعلام کردندکه تشییع با درود درود شروع می شود و از مردم خواستند سکوت کنند تا جنازه را به خاک بسپارند. مردم تا مسیر آرامگاه با سکوت علی اشرف را همراهی کردند. اما در این میان تعدادی زیر لب ترانه هایی را زمزمه می کردند و به خواست خانواده احترام گذاشتند و با صدای بلند نمی خواندند.

پس از پایان خاکسپاری بیانیه کانون نویسندگان ایران توسط سهراب مهدی پور خوانده شد. در فرازی از بیانیه که اشاره شده بود که درویشیان نویسنده ای سوسیالیست بود، حاضران کف زدند . سپس محسن حکیمی در سخنان کوتاهی از کودکی و نوجوانی مشقت بار و دوران مبارزه و زندان درویشیان گفت. آنگاه فریبرز رییس دانا در جملاتی از درویشیان به عنوان نویسنده ی متعهد و مردمی و سوسیالیست یاد کرد که مورد تشویق حاضران قرارگرفت. معصوم بیگی در سخنانش از درویشیان نویسنده ای مبارز و قلمش را قلم محرومان دانست.
ناصرزرافشان در چند جمله ضمن گرامی داشت یاد و آثار درویشیان خاطرنشان کرد که بدون برابری، آزادی حرفی مفت است و داستان های درویشیان را در راستای آگاه گری در راه عدالت اجتماعی قلمداد کرد. بهرنگ درویشیان- پسر زنده یاد درویشیان- به علت فشارهای روحی نتوانست سخنی بگوید. و رضا خندان در کمال اندوه از همکاری اش با درویشیان در کانون نویسندگان و نیز در تالیف برخی از آثار نام برد. علی اکبر شکارچی از موسیقی دانان بختیاری با قطعه آوازی غمگین یاد درویشیان را گرامی داشت.

در پایان نیز شهناز دارابیان همسر درویشیان از حاضران تشکر کرد و مراسم رسمی در همین جا پایان یافت. جالب توجه این که در بین سخنرانی ها چند بار حاضرین زنده باد سوسیالیسم را شعار دادند.

پس از پایان سخنرانی ها همه سر مزار حلقه زدند و سرودهای مختلف را با صدای بلند خواندند . موجی در موجی دیگر یکی از سرودها بود که خوانده شد. همچنین سرود انترناسیونال با صدای بلند حاضرین در فضای گورستان طنین انداخت. و شعار زنده باد سوسیالیسم توسط حاضرین بارها تکرار شد. انگار کسی نمی خواست آنجا را ترک کند و ساعتی سرود خوانان آنجا بودند و یاد علی اشرف درویشیان را گرامی داشتند.
در حین برگشت کسی زنگ زد و گفت که دارند صندوق ماشینهایی را که از در بیرون می روند را بازرسی می کنند .

@khamahangy
تماس با ما @hkomite
تشییع_پیکر_علی‌اشرف_درویشیان_در.pdf
216.6 KB
🌷 گزارشی از مراسم خاکسپاری زنده یاد #علی_اشرف_درویشیان

مراسم تشییع پیکر علیاشرف درویشیان در بهشت سکینه کرج برگزار شد. این نویسنده با نوای مرغ سحر به خاک سپرده شد.

@khamahangy
🔴 وداع با #علی_اشرف_درویشیان نويسنده مردم

امروز دوشنبه جمع زيادي از مردم با شركت در مراسم خاكسپاري علي اشرف درويشيان با حضور در بهشت سكينه كرج با نويسنده سالهاي ابري وداع كردند . تابوت زنده ياد درويشيان بر روي دستان دوستداران و در سكوت تا مزار وي تشعيع شد. بنا به درخواست كانون نويسندگان اين مسير تا سر مزار در سكوت طي شد.

عليرغم حضور فراوان مامورين امنيتي و لباس شخصي ها ، تعداد زيادي از دوستداران اين نويسنده مردمي به همراه خانواده و اعضاي كانون نويسندگان شركت كردند. بعد از خاكسپاري پيكر علي اشرف درويشيان، سخنراني هاي در پاس داشت وي ايراد شد. البته به دليل ازدحام جمعيت و نبود بلندگو ، بسياري از جمعيت قادر به شنيدن سخنان سخنرانان نشدند.

در این مراسم فرخنده حاجی‌زاده، سهراب مهدی‌پور ، محسن حكيمي، فریبرز رئیس دانا، ناصر زرافشان، اکبر معصوم‌بیگی، رضا خندان مهابادی، حسن فرخ‌سرشت، نماینده‌ای از طرف مردم کرمانشاه ، قاسم حسنی از شبکه یاری کودکان کار سخن گفتند. محسن حکیمی سخناني كوتاه در رابطه با زندگي و منش علي اشرف درويشيان بيان كرد. در اين مراسم دكتر زرافشان سخناني در گرامي داشت و چرايي نفوذ علي اشرف درويشيان در ميان مردم ايراد كرد. همچنين دكتر رئيس دانا با سخناني كوتاه ياد اين نويسنده را گرامي داشت. همچنين آقاي خندان چند كلمه اي به ياد اين نويسنده آزاديخواه بيان كرد. سپس جمع زيادي از مردم با سرودخواني بر سر مزار علي اشرف درويشيان بر شكوه اين مراسم افزودند. این مراسم با خوانش اشعاری از ناهید کبیری، علی‌اکبر درویشیان (برادر علیاشرف درویشیان) و اجرای قطعاتی از موسیقی بختیاری توسط علی‌اکبر شکارچی به پایان رسید.

‏مشایعت پیکر علیاشرف درویشیان که ابتدا با فریادهای "درود درود..." آغاز شده بود، پس از چند تذکر، در سکوت کامل ادامه یافت. این نویسنده با نوای مرغ سحر به خاک سپرده شد.


@khamahangy
تماس با ما @hkomite
تشییع پیکر #علی_اشرف_درویشیان در بهشت سکینه برگزار شد؛
بدون برابری؛ آزادی مفت نمی‌ارزد/ پلاک نویسنده فرودستان را همانند زندانیان به سینه‌اش زدند تا عنوان نویسنده مردم را از او بربایند

@khamahangy
🔴 #علی_اشرف_درویشیان، رفیق فرودستان
✍️ عبدالرضا قنبری

🔹«علی اشرف درویشیان»، شرف قلم، ملقب به لطیف تلخستانی را همه می‌شناسند. اکنون از میان ما رفت. او در زمینه داستان و پژوهش، کارهای خوبی انجام داده است. «صمد جاودانه شد» نخستین کتاب علی اشرف بود که به مناسبت مرگِ «صمد بهرنگی» نوشته شده است. «از این ولایت»، «آبشوران»، «درشتی» و… از مجموعه داستان‌های او هستند. رمان «سال‌های ابری» و «سلول ۱۸» نیز در کارنامه او می‌درخشند. علی اشرف کارهای پژوهشی در زمینه‌های مختلف نیز دارد. «افسانه‌های مردم ایران» در 19 جلد که با همکاری «رضا خندان»(مهابادی) کار شده، یکی از این پژوهش‌ها است که در آن، قصه‌ها و افسانه‌های ایران، گردآوری شده است....

🔹اشرف درویشیان ، در کودکی خود رنج‌های بسیاری را برای تکه‌ای نان تجربه کرد. «در مدرسه بر دستان کوچکش ترکه‌های چوب شکست تا از او انسانی فرمان‌بر بسازند، اما او فرمان نبرد تا از قامت آموزگاری که واژگان را با مهر بر زبان می‌راند و در دل دانش‌آموزان روستایی و محروم شهری می‌نشاند، فراتر رود و نویسنده «ایستادگی» معنا شود». زندان انگیزه او را در بیان فقر و نداری مردم بیشتر کرد و فرصتی شد برای نوشتن. داستان‌های او را می‌توان حبسیه نامید. در مجموعه «از این ولایت» می‌گوید:«باید اعتراف کنم که این زندان کرمانشاه بود که به‌طور خیلی جدی، مرا به نوشتن داستان واداشت. اوایل مرداد 1350 در کنگاور کرمانشاه دستگیر شدم. در آنجا مشغول گردآوری افسانه‌های کردی بودم و شب‌ها در قهوه‌خانه‌ها می‌خوابیدم؛ پلیس مشکوک شد و مرا تحویل ساواک داد... دوران سخت بازجویی که تمام شد و توانستم در میان زندانیان سیاسی و عادی، گوشه‌ای، جایی برای خودم دست و پا کنم، نشستم به مرور زندگیم و حوادث و تجربه‌هایی که دیده و اندوخته بودم و ناگهان در آن گوشه دلگیر، دور از چشم جاسوسان، بغض قلمم ترکید و داستان «ندارد» را نوشتم». شخصیت‌های او در داستان، در واقع مجموعه‌ای از تیپ‌های دور و بر خودش بودند....

متن کامل را در لینک زیر مطالعه کنید: 👇👇
http://www.hamdelidaily.ir/?newsid=39203

@khamahangy
تماس با ما @hkomite
🔹🔸🔹🔸🔹🔸
" چنین دولت هایی از کتاب و مطالعه و آگاه شدن مردم می ترسند. به اعمال سانسور می پردازند. و بر سر راه نویسندگان سنگ می اندازند و مانع می تراشند. نویسنده در چنان جوامعی نمی تواند نگاه همه جانبه ای به زندگی داشته باشد. نگاهش یک بعدی است و در ضمن گاه امر ادبی را فدای رساندن پیام و دادن آگاهی ی اجتماعی می کند.
در چنین جامعه ای وظیفه مطبوعات که اغلب زیر سانسور هستند نیز به عهده ی نویسنده است. و جلوی خلاقیت او را می گیرد و نگاه انسان را به زندگی محدود می کند. "

( بر گرفته از مصاحبه خسرو باقرپور با #علی_اشرف_درویشیان )


@khamahangy
تماس با ما @hkomite
Ещё