کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری

#روزا_لوکزامبورگ
Канал
Новости и СМИ
Бизнес
Политика
Образование
Персидский
Логотип телеграм канала کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری
@komite_hПродвигать
1,05 тыс.
подписчиков
17 тыс.
фото
7,07 тыс.
видео
6,22 тыс.
ссылок
خبر ها و گزارش های كارگری ،تصاوير، كليپ و مطالب و نظرات خود را از اين طريق برای ما ارسال كنيد. @h_komitte
Forwarded from تجربه نوشتن
بخشی از نامه «رُزا لوکزامبورگ» به سونیا لیبکنخت

ببین به چه فکر می‌کردم: با خود می‌گفتم: چقدر عجیب است که من همواره خود را سرمست از نشاطی می‌بینم، که علتی ندارد. چه، در دخمه‌یی تاریک و روی تشکی به‌سختی سنگ لمیده‌ام؛ در زندان و در اطراف من سکوت مرگ حکمفرماست. گویی که در قبر آرمیده‌ام. بازتاب نور فانوسی که در طول شب جلوی در زندان می‌سوزد، روی سقف منعکس است، از دور گاه‌به‌گاه صدای قطاری به‌گوش می‌رسد و یا زیر پنجره‌ام صدای سرفه نگهبانی می‌آید که چند گامی به آرامی و سنگینی برمی‌دارد تا پایش به‌خواب نرود. زیر فشار چکمه‌های او شن‌ها چنان نومیدانه به‌صدا می‌آیند که انگار در دل شب تار و نمناک، ندای همه پریشانی‌ها و گره‌خوردگی‌های زندگی است که این‌چنین از درون برمی‌آید. در اینجا من به‌تنهایی آرمیده‌ام: در چین‌های تیره شب، در دلتنگی و اسارت. با این‌حال قلب‌ام از نشاط مبهمی در درون، در تپش است. نشاطی که آن‌چنان گویی در چمنی بر گل و زیر آفتابی رخشان در گردش‌ام.

من در تاریکی دخمه‌ام، به زندگی لبخند می‌زنم، گویی با من رازی‌است معجزه‌آسا. رازی که به یاری‌اش هر آنچه شریر و اندُهبار است به خوشی و روشنی بدل می‌گردد. راز این نشاط را به عبث می‌جویم و چیزی نمی‌یابم و در عجب می‌مانم و بس. اما گمان‌ می‌کنم که این راز جز خود زندگی نیست. تاریکی عمیق شب، اگر به دیده بصیرت بنگریم بسان مخمل نرم و زیباست. خش‌خش شن‌های نمناک به زیر گام‌های آرام و سنگین آن نگهبان، سرود زندگی است، برای کسی که گوش شنوا دارد. در چنین لحظاتی به‌شما می‌اندیشم و چقدر دل‌ام می‌خواهد این کلید جادو را به شما نیز منتقل کنم، تا بتوانید به هر موقعیت، آنچه را که در زندگی زیبا و نشاط‌آور است، دریابید، تا شما نیز جهان سحر را بشناسید و قدم را در زندگی آن‌چنان بردارید که انگار پای در چمن رنگارنگ نهاده‌اید. این تصوّر از من به‌دور که بخواهم در شما شادی‌های رویایی و زاهدوار برانگیزم؛ فقط خواستم نشاط درون پایان‌ناپذیر خود را به‌شما منتقل کرده باشم، تا خیال‌ام از جانب‌تان آسوده باشد و شما بتوانید پیچیده به بالاپوشی از ستارگان، از هرآنچه در زندگی پست و خاکسار و نگران‌بار است، بگذرید.
نیمه دسامبر ۱۹۱۷

رُزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت  در جریان انقلاب آلمان، در سال ۱۹۱۹ به دست گروه شبه نظامی «فرای کورپ» که از فاشیست‌های اولیه بودند و تحت دستور حزب سوسیال دموکرات آلمان به قتل رسیدند.
#روزا_لوکزامبورگ
#کارل_لیبکنشت
#هشت_مارس

https://t.me/tajrobeneveshtan/2790
Forwarded from تجربه نوشتن
#زنی_از_طبقه_کارگر

❇️ مینا فاسهاوور زنی از طبقه کارگر آلمان

«مینا فاسهاوور» در دهم اکتبر ۱۸۷۵ در دهکده ی «بکندرف» به دنیا آمد. سه ساله بود که پدر مرد و چون خانواده منبع درآمدی نداشت همه مجبور به کار شدند: «از کودکی مجبور به کار شدم و در تمام دوران زندگیم برای گذران مخارج زندگی باید کار می کردم.»

به همین دلیل توجه او به عامل فقر و فاقه توده های کارگر جلب شد و در جنبش کارگری غیرقانونی شرکت کرد. یکی از خواسته ها مهم او برابری سیاسی زنان و مردان بود. ۱۸ ساله بود که از ده به برانشوایک آمد و مشغول به کار شد. خواندن و نوشتن را در بزرگسالی یاد گرفت و به خواندن نوشته های سوسیالیستی پرداخت. با همسرش «گئورگ فاسهاوور» آشنا شد و باهم به فعالیت ادامه دادند. مینا کوشش هایش را روی حقوق زنان جوان کارگر و خواست برابری زنان متمرکز کرد.

روزنامه های بورژوایی او را زن احمق که خواندن و نوشتن نمی داند می خواندند که به زبان آلمانی هم مسلط نیست و خانه به خانه می رود و رخت مردم را می شوید. در سال ۱۹۰۳ به حزب سوسیال دموکرات آلمان پیوست. با کوشش های او و سایرین ممنوعیت فعالیت سیاسی زنان در سال ۱۹۰۸ لغو شد. وی به دلیل شرایط سختی که در کودکی داشت، به حمایت از کودکان کار و آموزش نوجوانان توجه می کرد. به همین سبب وقتی  سازمان جوانان حزب در سال ۱۹۰۷ تشکیل شد، با کوشش او یک سال بعد به انجمن آموزش کارگران جوان زن و مرد تغییر نام داد. در سال ۱۹۰۸ به عنوان نماینده زنان «برانشوایک» همراه با یک نفر دیگر در کنفرانس زنان سوسیالیست در نورنبرگ شرکت کرد. در این کنفرانس با توجه به وضعیت اسف بار کودکان طبقه کارگر به ویژه زنان کارگر دو ماده در رابطه با ایجاد مهدکودک و کودکستان همراه با تغدیه و مراقبت های بهداشتی و تربیتی تصویب کرد و در سال ۱۹۱۳ زمانی که کمیسیون محافظت از کودکان تشکیل شد مینا یکی از فعالین آن بود.

پیش از شروع جنگ جهانی اول به عنوان نماینده زنان فعالیتش را معطوف به حق رای زنان کرد. با شروع جنگ جهانی اول زمانی که قیمت های مواد غذایی بدون افزایشی در دستمزدهای کارگران بالا رفت وی که سیاست ها حزب و اتحادیه های کارگری را در این رابطه قبول نداشت، رادیکال تر شد و به نظرات ضد جنگ «روزا لوکزامبورگ» و «کارل کیبکنشت» نزدیک تر شد. در سال ۱۹۱۵ با انترناسیونال در تماس قرار گرفت و وقتی در یک گردهمایی اعتراضی مخالفت با تامین مالی جنگ توسط پارلمان و موافقت حزب سوسال دموکرات با آن، شرکت کرد توسط حزب از خدمات ملی زنان کنار گذاشته شد. در اول ژانویه ۱۹۱۶ در برانشوایک به گروه «اسپارتاکوس» پیوست و در اعتصابات ماه اوت ۱۹۱۷ فعالانه شرکت کرد. در این زمان خواست جنبش ضد جنگ عبارت بود از: صلح، پایان دادن به نظامی کردن کارخانه ها، آزادی همه ی زندانیان سیاسی و دموکراتیزه کردن دولت. کارگران با عمل خود در مقابل سیاست های اتحادیه که مخالف اعتراض کارگران بودند ایستادند. در اواخر جنگ اول وقتی کارگران در شهرهای مختلف به ویژه در برلین با تشکیل شوراها دست به اعتصاب های عظیم زدند و چرخ تولید را خواباندند و به همراه سربازان برای ایجاد حکومت شوراها دست به عمل زدند، مینا نیز فعالانه در انقلاب نوامبر در برانشوایک شرکت کرد.

با اعلام جمهوری در آلمان و کناره گیری «ویلهلم دوم»، از طرف شورای کارگران و سربازان، «جمهوری شوراهای برانشوایک» اعلام شد. «آگوست مرگز» به ریاست جمهوری و «مینا فاسهاوور» به عنوان وزیر آموزش حکومت شوراها برگزیده شد.
او اولین زنی بود که در آلمان به وزارت رسید.

اما شرکت او در شوراها سبب اخراج او از حزب سوسیال دموکرات گردید. او به عنوان وزیر، دست به تغییراتی در سیستم آموزش زد: در ۲۲ نوامبر ۱۹۱۸، بازرسی کلیساها در امر آموزش را لغو کرد و مدارس را از زیر پوشش کنترل مذهبی بیرون آورد و رفرم های سوسیالیستی را آغاز کرد که شامل حذف تاریخ عظمت شاهان از دروس مدارس و جایگزین کردن تاریخ فرهنگ به جای تاریخ جنگ ها در درس تاریخ، از آن جمله است.
حکومت شوراهای «برانشوایک» در ۲۲ فوریه ۱۹۱۹ با سرکوب جنبش کارگری ملغی شد.

مینا فاسهاوور در فاصله بین ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۳ عضو حزب کمونیست کارگری آلمان و هم چنین عضو اتحادیه ی آزاد آلمان بود. در فاصله ی سال های ۱۹۲۰ تا ۱۹۲۴ چندین بار دستگیر شد و به خاطر مخالفت با خلع سلاح مردم، زندانی شد. نام او در یک رشته از انفجارها نیز آورده شده است. در دوران حکومت فاشیسم هیتلری در آلمان او عضو اتحادیه شوراها بود که یک گروه مقاومت بود. در اکتبر سال ۱۹۳۵ به عنوان خیانت به کشور محکوم شد و مدت یک سال او را در اردوگاه مرگ و کاراجباری زندانی کردند. در ۲۸ جولای ۱۹۴۹ با سکته مغزی درگذشت. شعار او در مبارزاتش «صلح، نان، آزادی» بود. او دو فرزند به دنیا آورد که اولی قفل ساز و دومی کارگر کارخانه شد.
#مینا_فاسهاوور
#روزا_لوکزامبورگ
#اسپارتاکوس
#هشت_مارس