Смотреть в Telegram
#آبان_156 _کاش به جای طعنه و کنایه زدن چهارتا فحش میدادی! تحملش راحت تره. دم غروب بود که از تهران خارج شدیم ... اگر بگویم تا نزدیکی کاشان حتی یک کلمه حرف هم بین مان رد و بدل نشد اغراق نکرده ام. هر دو بق کرده و عصبی, در سکوت به جاده نگاه میکردیم در حالی که هر دو میدانستیم که مشکل مان تنها با حرف زدن و تخلیه احساسات حل میشود. چه فکر میکردم و چه شد... تا آن موقع سعی میکردم که حق را بدهم به تو. سعی میکردم که قلب دخترانه ام را نگه دارم که با حرفهایت نشکند. بالاخره ناراحت بودی و دلگیر میان دعوا و اعصاب خوردی هم که حلوا خیرات نمیکردند! اما من یاد گرفته بودم که از خودم و دلم دفاع کنم. حالا تو باشی یا هرکس دیگری, سکوت کردن و راکد ماندن کار من نبود. تو را حق خودم میدانستم؟ باید یقه ات می چسبیدم و می گفتم همین جا، در همین جاده ،همین امشب. هرچه داد و هوار داری بزن نه تو قرار است از من بگذری و نه من از تو. تا صبح وقت داریم. از فردا که خورشید بالا بیاید من و تو باید همان آبان و یارای چهارسال پیش به حرف آمدم و گفتم: _چرا اینقدر اصرار داری دلمو بشکنی؟! صدایم آهسته بود و لرزان. _اون از روزی که حتی یه سوال نپرسیدی, انگار که یقین داشتی تو چشمام زل زدی و مثل بقیه متهمم کردی به دروغ گویی و اینم از امروز که بعد از دوماه اومدی فقط زخم بزنی. و تو هنوز با اخم به جاده و شب زل زده بودی... _اگر میدونستم حرفات اینه اصلا همراهت نمی اومدم. فک روی هم ساییدی. _من بچه بودم خام بودم, عاصی بودم. از همش بدتر نه مادر داشتم و نه پدری. یه جوری رفتار میکنی که انگار من از سر دل خوشی و شکم سیری ولت کردم و رفتم با نوید. رفتم که خوشبخت شم.. انگشتانت هر لحظه بیشتر دور فرمان مشت میشد. _فکر میکردم تنها کسی که منو درک میکنه تویی ولی مثل اینکه اشتباهم همین جا بوده... لحنم تند شده بود؟ نیاز بود. _من خودخواهی کردم؟ باشه. ولی تو هم کم خودخواه نیستی. فکر میکردم حال بد من تو اون سال برات بیشتر اهمیت داشته باشه تا تنهایی و بی خبری خودت... جمله ام به پایان نرسید. یک آن فرمان را به راست چرخاندی و با همان سرعت وارد شانه ی خاکی اتوبان شدی و بدون اینکه پا از روی پدال گاز برداری مستقیم می راندی . با لحنی بی نهایت عصبی و دلخور گفتی: _تنهایی؟ واقعا فکر کردی درد من تنهایی بود؟ شوکه از حرکت ناگهانی ات به پشتی صندلی چسبیده بودم و چشمم به شب و سیاهی رو به رو بود. جاده ای بیراهه و خاکی که معلوم نبود به کجا خواهد رسید.. _نه. درد تو این بود که من دوست نداشتم! برگشتم نگاهت کردم و با سرتقی گفتم: _آره؟ همین بود دیگه؟ من همون دروغ گویی بودم که هما همه جا جار میزد. لج کرده بودم؟ نیاز بود. حرصت را روی پدال گاز خالی کردی و سرعت ماشین از چیزی که بود بیشتر شد و پشت سرمان مه ای غلیظ از گرد و خاک به هوا رفته بود. _ الان اینجایی که چی؟ حالمو از چیزی که بود خرابتر کنی؟ تویی که الان داد و بیدادتو برای من آوردی چهار سال پیش چیکار کردی؟ نشستی اون گوشه و بدون اینکه هیچ کاری بکنی منتظر بودی من مریض فلک زده چه حرکتی بزنم؟ حاضر نبودی برای یه بارم که شده این دیسیپلین و سیاست همیشگی تو بذاری کنار...حیرت زده نگاهم کردی و من چشم دادم به سیاهی کوره راهی که معلوم نبود ما را به کجا میبُرد... شاید کمی بی انصافی کرده بودم اما این یکی هم نیاز بود. نمیگفتم سر دلم میماند بگذار یک بار که شده من طلبکار باشم, طلب دلم را صاف کنم. گفتی: _چیکار میتونستم بکنم؟ بگیرم زنجیرت کنم به خودم؟ یا بپرم وسط بگم من می خوامش ندینش به نوید؟! بعدشم چهارتا مشت اون بزنه چهار تا هم من .هان؟ کدومش فانتزی تر بود؟ چشمانت را روی هم فشردی مثل این بود که میخواهی فریاد نکشی. _ تو چیکار کردی به جز گریه کردن؟ من به درک. من برم بمیرم اصلا. تو برای خودت چیکار کردی؟ زل زدی به نیم رخم و گفتی: _تو هیچ کاری به جز گریه کردن بلد نبودی آبان. قرار بود گریه کنی که بعدش بخندی و بخندونی! ولی چیشد؟ سیل ش خودتو برد... تن بلند و شاکیانه ی صدایت به یکباره سقوط کرد. _منم بُرد.. کف دستم را روی گونه کشیدم تا اشک های سرازیرم را پاک کنم. لحنت غمگین بود و دردمند. _ دو بار تو چشمام نگاه کردی و گفتی منو نمیخوای. لبم را گاز گرفتم و تو حینی که یک دستت به فرمان بود به سمتم خم شدی و با همان ناراحتی گفتی: _وقتی با حرفا و رفتارت انداختیم تو شک توقع داشتی همچنان باورت داشته باشم؟ همه ی تصوراتمو ریختی بهم. حتی به چیزایی که یقین داشتم شک کردم. میفهمی چه معنی میده؟؟؟ لب زدم. _من حالم خوب نبود. تو که میدونستی. _میدونستم و گشتم دکتر برات پیدا کردم. که بری درمان شی، آروم شی. ولی تو پشت کردی به من و رفتی با نوید. منتظر بودم اسم ازدواج و زن نوید شدن را دوباره به زبان بیاوری تا جیغ بنفش بکشم! ادامه دارد... @kolbh_sabzz
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Бот для знакомств