رفته ای و شهر خالی از تو را شب گریه هام
کم کمک دارد شبیه یک محرّم میکند
قاب عکست توی خانه روی دیوار اتاق
توی ذهن من هوایت را دمادم میکند
دفتر پیوسته ابروی تو باز است و باز
آشنا با بیت های شعر نابم میکند
أشهدُ انّ کمان ابراونت ...باز هم
قبله من را به سمت چشم تو خم میکند
چوب و باتوم و گلوله سهم مشت مردم است
عزم ما را اینچنین حاکم چه محکم میکند
#مسعود_حدادی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1403/09/21
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher_tanz