گفتگوهای تربیتی شیرین «مهربانو و مامانش» 👩👧(5)
گفت مامان اِنقده بدم میاد وقتی با آرین بازی میکنی!
گفتم بدت میاد؟
گفت آره
گفتم:بعد اسمِ احساست دقیقا چیه اونموقع؟
گفت نمیدونم..
گفتم فکر کنم اسمش احساس حسادته!
و از اونروز سعی کردم مثال های زنده ی مختلفی از احساسِ حسادت بزنم که کامل درکش کنه،
مثلا مثال از دو تا بچه ای که باهاشون کار میکردم؛
هرکدوم میگفت خانم حیدری فقط با من باشه!
اینو براش گفتم
یا حتی مثال از احساسِ حسادت خودم به دوستم وقتی که اون تو آزمون دکترا اون دانشگاهی که من میخواستم قبول شد و من قبول نشدم...
احساس ها رو همینقدر طبیعی نشون بدیم
اصلا ما احساسِ بد نداریم
همشون لازمن
حتی احساس خشم
حتی نفرت
حتی همین حسادت
سرکوبشون نکنیم
راحت باشیم باهاشون
🙃و یادمون باشه
احساسات خودشون مشکلی ندارن
مشکل اینه که بَد بروزشون بدیم؛
مثلا احساس خشمو با پرخاشگری بروز بدیم،
احساس عشق رو با وابستگی،
احساسِ غم رو با افسردگی،
احساس گناه رو با خودسرزنشی،
احساس حسادت رو با یه بلایی سرِ طرف آوردن
و...
وگرنه اگر به شکل سالم بروزشون بدیم هیچ مساله ای پیش نمیاد
😊#هوش_هیجانی@kodaknojavan 🌿🌷