🌸🍃〰🌸🍃〰🌸🍃〰🌸🍃〰🌸🍃 #قصه_متنی#دوستان_وفادارچشم شکارچی که به او افتاد، با شادی کیسه را بر زمین گذاشت و به دنبال گوزن دوید.
موش با دندانهای تیزش کیسه را پاره کرد.
لاکپشت از کیسه بیرون آمد و زیر بوتهها پنهان شد. شکارچی بعد از آنکه مدتی دنبال گوزن دوید، ناامید شد و ایستاد.
بعد به سوی کیسهاش برگشت و گفت: «عیبی ندارد.
یک روز دیگر گوزن را شکار میکنم. امروز همین لاکپشت برایم کافی است.»
👤😁اما وقتی به کیسه رسید خبری از لاکپشت نبود.
شکارچی که تعجب کرده بود گفت: «یعنی چه؟
یکبار گوزن از تور من فرار میکند، یکبار هم لاکپشت کیسهام را پاره میکند و در میرود.
امروز شانس با من نیست. مثل اینکه باید شب را بدون شام بمانم.»
😳شکارچی این را گفت و از آنجا دور شد.
لاکپشت، موش، کلاغ و گوزن با خیال راحت به سوی لانههای خودشان رفتند
🐢🐁🐦🐺🌸🍃〰🌸🍃〰🌸🍃〰🌸🍃〰🌸🍃 @kodaknojavan 🌿🌹