#کتاب_امروز:
📗 عطاری گمشده
✍️ #مهرنوش_چمنیعطاری گمشده از معدود رمانهایی است که تبلیغات روی جلد آن دروغ نمیگویند! رمانی تاریک، هوشمندانه و جذاب.
این کتاب شامل سه روایت است که دوتای آن در سال 1791 میگذرد، و دیگری در زمان حال رخ میدهد. ترکیبی از معما، مرگ، و خیانت که به زندگی زنانی در این دو دوره گره خورده است.
نویسنده با شروعی میخکوبکننده، ما را با «نلا» آشنا میکند که در کوچه پسکوچههای لندن، مغازهی عطاری دارد. البته کالای موجود در این عطاری، مرگ سفارشی است. زنانی که به دنبال کشتن فرد متجاوز، همسر، رئیس، و یا دشمنی خاص هستند، مشتریان این عطاری را تشکیل میدهند.
در زمان حال نیز «کارولین»، دلشکسته از همسر خود به تنهایی به سفر رفته و با گروه جویندگانی آشنا میشود که در بستر رودخانهها به دنبال اشیای عتیقه میگردند.
اینکه مشتری جدید و مرموز نلا چه کسی است و کارولین در رودخانه چه چیزی پیدا میکند، نکاتی هستند که خواننده را وامیدارد داستان را ادامه دهد.
تاکید نلا روی این نکته است که طبق وصیت مادرش، مغازهی عطاری فقط مشتریان زن را میپذیرد و قرار است جایی باشد برای التیام دردهای زنانی که پزشکان منحصرا مرد آن زمان، آنها را نمیپذیرند و یا درمانی برای دردهای زنانه ندارند.
اما نلا با تاکید روی این مساله، به کشتن مردان میپردازد!!
😐#چند_سطر_کتاب:
یک بار اتفاقی فهرست او را دیدم ـ 23 مارس 1767، خانم آر. رانفورد، عصاره گیاه بومادران 15 قطره در سه وعده ـ و این کلمات خاطراتی از او را به یادم آورد: حالت موهایش از پشت سر موقع سابیدن ریشهی بومادران با هاون یا پوست کشیده و نازک دستش موقع جدا کردن دانهها از سر گلها. اما مادرم مغازهاش را پشت یک دیوار کاذب نساخته بود و درمانهای دستسازش را در شراب سرخ و تیره نمیریخت. نیازی به مخفی شدن نداشت.
ص8
▪️عطاری گمشده،
#سارا_پنر،
#یاسمن_ثانوی،
#نشر_نون، 328 صفحه
www.klidar.irt.center/klidarNewsinstagram.com/instaklidar