📘#کتاب_امروز استخوان های آب نباتی✍️#مهرنوشخیلیهامون توی زندگی دنبال معجزهایم. یه معجزه که چیزی رو تغییر بده که خودمون توان انجامشو نداریم. یا حداقل یک نشانه برای امید بیشتر.
آلیو دچار بیماری استخوانهای شکننده هست و مجبوره روی ویلچر بنشینه چون با هر ضربه و حرکت کوچیکی ممکنه استخوانهاش بشکنن(دقیقا مثل خود نویسنده). اون با این وضعیت کمابیش کنار اومده و فعلا تنها آرزوش اینه که والدینش اجازه بدن مثل بقیهی بچهها به مدرسه بره و عادی زندگی کنه.
در همین حین بارش پرهای عجیبی توی شهرشون شروع میشه و شایعاتی شنیده میشه که یک مرغ زرینپر قراره بیاد و یک آرزو رو برآورده کنه...
این کتاب در عین حالی که کمی رئالیسم جادویی در خودش داره، همزمان جنبههای اجتماعی و روانشناسی رو پیش میبره که فقط مربوط به یک بچهی تنها نیست، بلکه هر کدوم از شخصیتها به دلیلی دنبال "یک" آرزو هستند...
از این نویسنده دو کتاب دیگه هم ترجمه و منتشر شده که هر دوی اونها هم پرطرفدار و جذاب هستند: "
شهر معمولی" و "
چیدن نور ستارهها".
#چند_سطر_کتاب همانطور که حرف میزد، صدایش آرام آرام بالاتر میرفت، مثل غباری که موقع بارندگی از روی سنگفرش بلند میشود. حلقهی دستهایم دور بدنم...تنگ...و تنگتر میشد. انگار میخواستم از قلبم در برابر حرفهایش محافظت کنم. البته منطقی نبود. حرفهای بدی نمیزد. مسخرهام نمیکرد، اما چیزی بدجور معذبم میکرد. مثل وقتی که جوراب در کفش کتانی گلوله میشود و دستتان نمیرسد تا صافش کنید.
گفتم: «این وسیله وحشتناک نیست.»
«چی عزیزم؟»
«ویلچر من وحشتناک نیست. فقط ویلچره. معمولیه. مثل دوچرخهست. مثل هواپیما. مثل تخته اسکیتی که صندلی داره. فقط زمین بازی براش نیست.» به شوخی خودم خندیدم، اما او نخندید.
در عوض دستش را روی شانهام گذاشت و با صدای بلند گفت: «اجازه میدی. برات. دعا. کنم؟» ص20
📕استخوان های آب نباتی،
#ناتالی_لید،
#نیلوفر_عزیزپور،
#نشر_پرتقال، قیمت 290،000 تومان
www.klidar.irt.center/klidarnewsinstagram.com/instaklidar