🔻جانِ نجیبِ روزگارِ ما(نوزدهمِ مهر؛ زادروزِ استاد دکتر
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی)
اخَوان بر آن بود که شاعر علاوه بر جانِ نجیب باید نسبت به هستی، زندگی و هرآنچه در شمارِ موجوداتِ زمانه است داوری و جانبداری داشته باشد. شاعر بنابر چنین خصلت و خاصیتِ وجودی پیش میرود و همواره در کارِ ارزیابیِ زمان و زمانۀ خویش است. از نگاهِ اخوان، شفیعیکدکنی افزون بر داشتنِ «جانِ نجیب» که محملِ «شعورِ مرموز» قرار میگیرد، نسبت به زندگی و پیرامونِ خویش در کار داوری، ارزیابی و جانبداری است.
شفیعیکدکنی همواره جانبِ آزادی و آزادگی را گرفته است. چه آن زمان که در سوگِ مصدق؛ آن «آیتِ خجستۀ در خویش زیستن» او را «حتی امانِ گریه ندادند» و چه این زمان که در پی «طفلی به نام شادی» میگردد و نشانیِ خویش را چنین میدهد: «یکسو خلیجِ فارس، سوی دگر خزر».
شفیعیکدکنی
معدّلِ شعرِ نیمایی است. او را میتوان معقولترین گواه برای این راه به شمار آورد. اگر قرار باشد شعر نیمایی را به غریبهای تازه از راه رسیده بشناسانیم و نمونهای که جامعِ همۀ ویژگیهای آن(نه الزاماً و صرفاً در بردارندۀ عالیترینِ نمونهها) باشد بیاوریم، شعرِ شفیعیکدکنی آن مشتِ نمونۀ خروار خواهد بود.
شعرِ نیمایی پیوندی استوار با زندگیِ مردمان برقرار میکند و «اصلِ مهم در کل شعر شفیعیکدکنی عرض اندام جلوههای زندگی و نفْس زنده بودن و مثل یک آدم زنده به جهان نگریستن است».
سرودن برای شفیعیکدکنی نه جلوهای از زندگی که عینِ زندگی است و زندگی نیز در نگاه او چیزی جز همین سرودن نیست. چندانکه این ایده در نام کتابِ «از بودن و سرودن» و همچنین این پاره از شعرش نیز که میگوید «بسرای تا هستی که سرودن است بودن» پیداست. شفیعیکدکنی زندگی را نه در بیکرانِ دوردست و ایدههای پیچاپیچِ فلسفی و نظریاتِ خَماندرخَمِ فرمالیستی بلکه «زیرِ همین آسمان و روی همین خاک» بازمیجوید و در کار تبیین «هست»ها و تجویز «باید»های آن برمیآید. او شعر را «مشتی کلامِ زنده که جان دارد / و آدمی / نیاز بدان دارد» میداند و در پاسخ به این پرسش که «شعر چیست؟» میگوید:
آن لحظۀ غبارزدایی،
آیینۀ رواقِ یقین را،
دیدن
در لحظۀ شکفتنِ یک گل،
آزادیِ تمامِ زمین را
اگر ملکالشعرای بهار را «شاعرِ آزادی» دانستهاند به باورِ من شفیعیکدکنی را باید
«شاعرِ امید» نامید. معنای مرکزی بسیاری از شعرهای او ترکیبی است از روحیه و امید. او باریکاندیشانه در زمانهای که «ویروسِ بیمعیاری» به ساحاتِ گوناگون سرایت کرده،
عیارمندانه به مقولۀ خطیرِ امید پرداخته و آن را بر صدر نشانده است. امیدِ راستین
پیشنیازِ تداومِ زندگی است و پرداختن به آن، به ویژه در زمانهای که خنجرِ اندوه بر گلوی آن نشسته و گاهوبیگاه با نامِ امید کلاهبرداریها صورت گرفته و به جای شراب، شرنگ به کام امیدخواهان و امیدواران ریخته شده است،
شهامتِ مدنی و
شرافتِ اخلاقی میطلبد. این نکتۀ زمینهای موجب میشود تا بیش از پیش متوجهِ روا بودنِ رجوع به شعر شفیعیکدکنی در اینباره باشیم.
📘روزهای آخرِ اسفند(چیستیِ امید و واکاویِ آن در شعرِ شفیعی کدکنی)،
#سعید_رضادوست،
#نشر_آسیم