#کتاب_امروز:
📔 آرتور و جورج
📓 جولین بارنز✍️ کلبهکتابکلیدر/
#سعیده_تیموری:
توی دنیای من،
بارنز از جایگاه خاصی برخورداره. نویسندهای انگلیسی که گاهی بیپروا دولتش رو در قالب داستان نقد میکنه. گاهی به کلیساها و قوانین مذهبی هجوم میبره. گاهی میتونه خواننده رو در اوج خنده به گریه بندازه و گاهی لابهلای واقعیتهای تلخ زندگی خواننده رو بخندونه. خلاصه که من این پیرمرد انگلیسی رو ستایش میکنم. توی دنیا بیشتر با کتاب «درک یک پایان» میشناسنش اما به نظر من آثار دیگهش هم همون اندازه و شاید بیشتر قابل تقدیرن. بریم سراغ کتاب «آرتور و جورج»...
«آرتور و جورج» براساس یک داستان واقعی نوشته شده. زندگی «سر آرتور کانن دویل» خالق داستانهای شرلوک هولمز و دیگری «جورج ادلاجی» وکیل و پسر یک کشیش مشهور که اصلیتش به زرتشتیان هندی برمیگرده.
نویسنده از کودکی این دو نفر شروع کرده. یک بخش داستان زندگی جورج روایت میشه و یک بخش زندگی آرتور. اما تلاقی زندگی این دو نفر برمیگرده به ماجرایی که برای جورج اتفاق میافته: متهم میشه به گناهی انجام نشده. این گناه روی زندگی جورج و خانوادهش تاثیر بهسزایی میذاره. در همین زمان که جورج درگیر محاکمه و محکومیته، از زندگی آرتور و روابط زناشویی و عاشقانهش روایت شده و بعد... آشنایی این دو نفر و تلاش آرتور برای بیگناهی جورج و کشف مقصر واقعی...
پشت جلد کتاب نوشته شده: «
جولین بارنز در این رمان که در زمرهی منتخبان جایزهی "بوکر" 2005 قرار گرفت، از واقعیت و خیال بهره گرفته است تا پرسشهایی را پیش روی مخاطب بگذارد که ذهن بشر را همواره به خود مشغول کرده است: ایمان و بیایمانی، عدالت و بیعدالتی، عشق، صداقت، وفاداری، آزادی و زنان، تعصب نژادی و جهل، و سرانجام اسرار مرگ و جهان پس از مرگ.»
خب درآخر برای اونایی که حال ندارن کتاب بخونن بگم که بر اساس این رمان، یک سریال هم ساخته شده که میتونید ببینید. اما به نظر من نثر جذاب
بارنز رو از دست ندید. بخونید این رمان تاریخی رو که درونمایهی پلیسی و درام هم داره.
◀️ #چند_سطر_کتابچرا باید همهی پاپهای قرون گذشته تلویحا جایزالخطا اعلام شده باشند و همهی پاپهای زمان حال و آینده برعکس آن؟ آرتور تکرار کرد، واقعا چرا؟ پارتریچ هم به او ملحق شد، چون کلیسا بیشتر به سیاست فکر میکرد تا به پیشرفت علوم دینی. مسئله کلا مربوط بود به حضور یسوعیانِ متنفذ در واتیکان.
گاهی آرتور جواب میداد: «تو را اینجا فرستادهاند تا مرا از راه بهدر کنی.»
«برعکس. من اینجا هستم تا ایمانت را تقویت کنم. وقتی توی کلیسا روی پای خودمان باشیم، یعنی در مسیر اطاعت حقیقی قرار داریم. هر وقت کلیسا حس کند تهدیدش میکنند، واکنشش وضع تعالیم سختتر است که البته در کوتاهمدت موثر است. مثل تولی. تو را امروز کتک میزنند و بنابراین فردا یا پسفردا دست از پا خطا نمیکنی. اما نه در باقی عمرت، چون حفظ خاطرهی تولی بیمعنی است. درست نمیگویم؟»
«نه اگر موثر باشد.»
«اما ما یکی دو سال دیگر از اینجا میرویم. تولی دیگر وجود نخواهد داشت. باید مجهز به استدلال عقلانی باشیم تا بنوانیم در برابر گناه و جرم مقاومت کنیم، نه از ترس درد جسمانی.»
«اما چه چیزی کلیسا را تهدید میکند؟ به نظر من کلیسا خیلی قدرتمند است.»
«علم. گسترش شکاکیت. زوال قلمرو پاپها. زوال نفوذ سیاسی. دورنمای قرن بیستم.»
ص30
📓#آرتور_و_جورج،
#جولین_بارنز، مترجم:
#فرزانه_قوجلو،
#نشر_نو، چاپ اول1399، 567صفحه، قیمت: 85هزارتومان
عنوان اصلی: Arthur & George
نویسنده: Julian Barnes
▫️ t.center/klidarnews ▫️instaklidar ▫️ klidar.ir