#کتاب_امروز📙 #تدفین_پارتی🔹 #لودمیلا_اولیتسکایا✍️ کلبهکتابکلیدر/
#مهرنوش_چمنی:
بعد از صد سال بالاخره باز یک کتاب به دستم رسید که واقعا دلم میخواست تا آخرش بخونم. اما متاسفانه روسیه. نه که با کشور دوست و برادر مشکلی داشته باشم ها، فقط اینکه کلی اسم آلیتکا نینکا آلنینا این چیزا داره. فکر کنم فقط شخصیت محوری داستان، "آلیک" رو درست شناختم.
😄آلیک یک هنرمند یهودی مهاجر مفلس روسه که به آمریکا اومده و خونهی اون هم همیشه پره از آدمهای مختلف که اونها هم اکثرا روس هستند. آلیک به یک بیماری خاص مبتلاست و داره میمیره. کل ماجرا حول مرگ آلیک میچرخه، اما امان از این ماجراها.
شخصیتهای پراکنده داستان رو پر کردن و هرکدوم ویژگی خاص خودشون رو دارن. یک جورهایی به نظرم رسید که وارد دیوانه خانه شدم! یا یک بازار مکاره. شخصیتهای عجیب و غریب و کمی خبیث، گاهی خندهدار یا گیج.
یک جورهایی این آدمها منو یاد شخصیتهای کتابهای بوکوفسکی انداختن ولی استقلال روسی خودشون رو دارن.
◀️ #چند_سطر_کتاب:
نینکا انگار متوجه نشد قضیه از چه قرار است. پدر ویکتور دوباره گفت: «دوتا مارگاریتا لطفا.»
چند دقیقه بعد نینکا برایشان دو جام پت و پهن آورد و موقع بیرون رفتن با ناباوری نگاهی به پشت سر انداخت.
آلیک با شیطنت معصومانهی خاص خودش پیشنهاد کرد: «خب، چطور است بنوشیم به سلامتی خانمها؟ البته شما مجبورید به من هم بنوشانید!»
پدر ویکتور یه سختی سعی کرد نی را در دهان آلیک بگذارد. در زندگی چیزهای عجیب زیاد دیده بود، اما این یکی دیگر نوبر بود. او اعتراف آدمهای دم مرگ را میشنید، برایشان عشای ربانی اجرا میکرد، حتی پیش آمده بود که غسل تعمید هم بدهد، اما هرگز به آدم محتضری مارگاریتا نداده بود! جام خودش را زمین گذاشت و دنبالهی حرفش را گرفت.
ص 56
📗تدفین پارتی، لودمیلا اولیتسکایا، مترجم:
#یلدا_بیدختی_نژاد،
#نشر_برج، 168صفحه، چاپ اول1399، قیمت: 34هزارتومان
عنوان اصلی:
نویسنده:
#Lyudmila_Ulitskaya▫️ t.center/klidarNews ▫️instaklidar ▫️ klidar.ir