#کتاب_امروز 📗هیچ دوستی بهجز کوهستان
📘#بهروز_بوچانی✍️ #مسعود_صبوری_شرق:
مخلوقی که خالق خود را توانست نجات دهد...
▫️"هیچ دوستی بهجز کوهستان" کتاب تازه منتشر شده نشر چشمه به قلم
بهروز بوچانی، نویسنده، مستندساز و روزنامهنویس کُرد است که در مسیر فرار از ایران، به اندونزی رسید و از آنجا با قایقی قاچاقبَر به سمت استرالیا روانه شد ولی در بین راه گارد استرالیا او را دستگیر و روانهی جزیره "مانوس" کرد.
✍️ بوچانی در زندانی که مهاجران غیرقانونی در اونجا بودن حبس شد و به وسیله پیامرسان واتسآپ تونست داستان سفرش، روال زندگی توی زندان و دردسرهای اونجا رو برای دوستش، امید توفیقیان، بگه و اون این داستان تکاندهنده رو به کتابی تبدیل کنه که برنده جایزه معتبر "ویکتوریا" در استرالیا بشه.
بوچانی با اینکه نتونست جایزه رو دریافت کنه ولی این کتاب باعث شد که
بوچانی بعد از مدتی، آزادی خودش رو بهدست بیاره و راهی نیوزلند بشه.
کتابی که پیش رو دارین داستان سفر
بوچانی و کسانی هست که مثل
بوچانی رنج و دردهای سفر و زندان را به جان خریدن تا رنجی که سیاستمدارهای کشورشون براشون ایجاد کرده بودن رو متحمل نشن.
این کتاب با اینکه در حوزه ادبیات زندان قرار گرفته ولی بهنظرم ژانری فرا روایی داره.
بوچانی در ابتدای کتاب مثل یه دوربین فیلمبرداری وقایع و اشخاص دور و بر خودش رو بهتصویر میکشه و هرچه به پایان کتاب نزدیکتر میشیم، با شخصیت و داستان خود
بوچانی آشنا میشیم.
⭕️ایرادات و نکات منفی کتاب:
هرچند که نشر چشمه اعلام کرد که خود
بوچانی، در ترجمه اثر از زبان انگلیسی به فارسی، ویرایشهایی رو صورت داده ولی بیشتر این ویرایشها شبیه سانسور هستن که مخصوصاً در بخشهای ابتدایی کتاب میتونین بهوضوح شاهد پرشها و کمگوییهایی بشین که در برابر نثری که در اواسط و اواخر کتاب هست، متفاوت ظاهر میشه. اوایل کتاب با سرعت بالایی داستان پیش میره و از فصل ۴ به بعد که وارد زندان میشه، داستان روندش بطور غیرعادیای نسبت به اول کُند میشه.
من نسخهی انگلیسی کتاب رو نخوندم اما فکر کنم اوایل کتاب،
بوچانی در مورد ایران و مسائلی که باعث شده از ایران فرار کنه صحبت میکرده و اون قسمتها سانسور شده. در فصل یازده کتاب،
بوچانی از حس عاشقانه و همجنسخواهانهی خودش با "پسر خندان" صحبت میکنه که بهطرز فجیع و خندهداری سانسور شده و بنظرم اگه بطور کامل حذف میشد بهتر بود.
در جمع بندی باید بگم که اونجور که ناشر از این اثر تعریف و تبلیغ میکرد، نبود و شاید اگه نسخهی فارسیش به دست داورهای "ویکتوریا" میرسید، این اثر برنده جایزه نمیشد! با این حال بهنظرم باز هم از تاثیر وقایع دردآور و تکاندهندهای که در زندان جزیره مانوس اتفاق افتاده و به نثر در آمده، کم نمیشه و خوندن این کتاب ارزش داره.
برای من که حداقل تجربه جدید و جالبی بود.
😅 ◀️ #چند_سطر_کتاب غذا خوردن یک نیاز بود، و زندانی مجبور بود برای برآورده کردنش به تکاپو بیفتد؛ درست همینجا به اسارت گرفته میشد. شبیهِ شکاری که هر چه روی تار عنکبوت دست و پا بزند گرفتارتر میشود. گرسنگی او را، بدون این که کنترلِ چندانی روی ذهنش داشته باشد، درگیر سیستم میکرد. معدهاش به سمت سیستم سوقش میداد اما، وقتی پس از تلاش ها و همفکریهای مستمر و خستهکننده پاسخی برای سوالهای بیهودهاش نمیگرفت، به مرز دیوانگی میرسید. فشاری متحمل میشد که نمیفهمید منبعش کجاست. بهتر نبود مانند "گاو" و دوستانش بدون سرکشی با سیستم همراه میشد؟ بله، شاید این سادهترین و راحتترین روشِ ممکن برای کاهش عذاب بود. و سیستم دقیقاً بر مبنای همین طراحی شده بود. باید اهلی شد، باید مانند قطعهای فلزی در خط تولید یک کارخانه بود، استاندارد شده درست شبیهِ جوجههای ماشینی یا گاوها و مرغهای یک گاوداری و مرغداری مدرن و صنعتی. سیستم الگو هم به دست داده بود. بله، الگو کسی چون "گاو" بود: «میخواهید کمتر رنج بکشید؟ مانند "گاو" زندگی کنید، بخورید، بخوابید و هیچ سوالی نکنید.»
ص۱۴۹
📙 #هیچ_دوستی_به_جز_کوهستان،
#بهروز_بوچانی،
#نشر_چشمه،چاپ اول زمستان ۱۳۹۸، ۲۴۸صفحه، قیمت: ۴۳هزارتومان
عنوان انگلیسی: No Friend But the Mountains
نویسنده:
#Behrouz_Boochani▫️ t.center/klidarnews ▫️instaklidar ▫️ klidar.ir