#کتاب_امروز:
📘 هیچ کس جیمی نمیشه
📓 #برتون_بوم_گارنر✍️ کلبهکتابکلیدر/
#مهرنوش_چمنی:
امروز یک نمایشنامهی طنز داریم براتون. البته این کتاب سه تا نمایشنامه داره، با سه نویسندهی مختلف. اما الان منظورم اولین نمایشنامهی اونه: هیچکس جیمی نمیشه!
راستشو بخواین این نمایشنامه هیچ چیز پیچیدهای نداره، اما اونقدر خوب موقعیتهای مختلف رو پشت سر هم آورده که فارغ از هر مشکلی میشه یک ساعتی خندید. البته سعی کنید موقع خوندنش کسی دور و
برتون نباشه وگرنه ممکنه فکر کنه شما زده به سرتون!
کل داستان این نمایشنامهی دو پردهای اینه: الویز و رالف، زن و شوهری هستند که امشب یک مهمانی برای کمپین انتخاباتی الویز گرفتن. درست پیش از اومدن مهمانها، هارولد، رفیق نحس و بدشانس رالف از راه میرسه و کمک میخواد. چه کمکی؟ کمک بزرگی نمیخواد، فقط زیرزمین خونهی رالف رو برای چند ساعت پنهان کردن یک جسد لازم داره!
😬اما وقتی رالف و هارولد دارن جسد رو جا به جا میکنن، مهمونا یکی یکی از راه میرسن و این دو نفر مجبور میشن جسد رو به عنوان یک دوست به اسم "جیمی" معرفی کنن.
تا اینجا بد پیش نرفته، اما چقدر میشه یه جنازه رو نگه داشت؟ اونم با وجود آدمهایی که هرکدوم کلی ادعا دارن و دوتا پلیس خنگ!
◀️#چند_سطر_کتابلیندا: [به جیمی اشاره میکند] اون آقا مشکلی داره؟
رالف: نه چیزی نیست. ایشون مشکل ستون فقرات دارن. خیلی ناراحت کنندهس.... آخه ایشون قبلا قهرمان بودن!
کوپر: واقعا؟ معروفم بوده؟
افسر لیندا: [به کوپر] لازم نیست بگم اینجا من سوال میکنم. [رو به رالف] به هر حال ما مشغول گشت تو این محله بودیم. میدونستیم شما یه مهمونی رسمی دارین. اومدیم ببینیم همهچی مرتبه؟ میدونین که چی میگم؟
رالف: [من و من کنان] بله... البته این مهمونی واسه انتخاب کنگره هست و فک نکنم حضور پلیس اینجا صورت خوشی داشته باشه!
لیندا: یعنی منظورتون اینه نمیخواین همکاری کنین؟
رالف: معلومه که میخوام همکاری کنم، حتا بیشتر از اون. اصلا من میمیرم که باهاتون همکاری کنم. آه... ببخشید... منظورم این نبود... استفادهی درستی از لغت نبود. من فقط یه سوال داشتم. میتونم فردا باهاتون همکاری کنم؟
ص 35
📙هیچکس جیمی نمیشه/ برتن
بوم گارنر/
#دیزی_فوت و
#هورتون_فوت/ مترجم:
#شادی_جلیلیان/
#نشر_افراز/ 144 صفحه/ 20 هزار تومان
عنوان اصلی: No Body Like Jimmy
نویسنده:
#Burton_Bumgarner▫️ t.center/klidarnews ▫️instaklidar ▫️ klidar.ir